بودریار، ژان (۱۹۲۹ـ۲۰۰۷)
بودْریار، ژان (۱۹۲۹ـ۲۰۰۷)(Baudrillard, Jean)
جامعهشناس و نظریهپرداز فرهنگی فرانسوی. در دبیرستان علوم اجتماعی و ادبیات تدریس آلمانی کرد. از ۱۹۶۶ بهمدت بیست سال در دانشگاه نانتر[۱] در رشتۀ جامعهشناسی فعالیت داشت. نخستین مقالاتش در نشریات چپ انقلابی چاپ شد و از موضعی نومارکسیستی جوامع پیشرفتۀ سرمایهداری را نقد کرد. در آثار اولیهاش نظیر نظام اوبژهها[۲] (۱۹۶۸)، جامعۀ مصرف[۳] (۱۹۷۰) و نقدی بر اقتصاد سیاسی نشانه[۴] (۱۹۷۲) کوشید نقش مصرفگرایی را در حفظ نظام سرمایهداری نشان دهد. او میخواست نشان دهد چگونه چیزها به نشانه تبدیل میشوند و بهجای اینکه چیزهای واقعی وسیلۀ ارضای نیازها باشند، ارزشهای نشانهای نقش ارضای نیازها و ایجاد نیازهای جدید را عهدهدار میشوند. بودریار در ۱۹۷۳ با کتاب آینۀ تولید[۵] از دیدگاههای مارکسیستی فاصله گرفت. بهعقیدۀ او مارکسیسم قادر به نقد ریشهای نظام سرمایهداری نیست و در سرمایهداری جذب شده است. کتاب مبادلۀ نمادین و مرگ[۶] (۱۹۷۶) قطع رابطۀ او را با مارکسیسم کامل کرد. او در این کتاب پایان اقتصاد، تولید و تاریخ را اعلام کرد. به عقیدۀ او در این مرحله از تکامل سرمایهداری رابطۀ میان امور واقعی و نشانههای آنها واژگونه شده است. یعنی نه فقط امور و ارزشهای واقعی تولیدی بر نشانههای مربوطهشان برتری ندارند، بلکه نشانهها هستند که بر امور واقعی برتری یافتهاند. اگر اقتصاد مارکسیستی برای عواملی نظیر کار، تولید، ارزشهای واقعی اقتصادی و غیره اولویت قایل بود، اکنون بهعقیدۀ بودریار این عوامل با تهیشدن از جوهرۀ واقعیشان به نشانهها یا وانمودههایی[۷] همسطح سایر نشانههای تبدیل شده و تابع رمزگانی عمومی هستند که همۀ آنها را به یکسان در مقابل هم مبادلهپذیر کرده است. از این جهت میان کارِ آفرینندۀ ارزش و سرگرمی تفاوتی وجود ندارد. بنابراین جامعۀ پسامدرن یکسره به بازنماییها یا صورتهای ظاهر وابسته است و در آن منشأ امور واقعی در بازی بیپایان و مکرّر نشانهها گم شده است و نشانهها ارجحیت یافتهاند. بودریار این وضعیت را با اصطلاح حاد ـ واقعیت[۸] مشخص میکند و در کتاب امریکا (۱۹۸۸) جامعۀ امریکایی را نمونهای از آن میداند که در آن واقعیت یکسره در مقابل سطوح مختلف و پُرزرقوبرق بازنمایی یا وانمودهها، که از منطق اغواگری[۹] پیروی میکنند، ناپدید شده است. بودریار در برخورد با نهضتهای فمینیستی برای دستیابی به حقوق اجتماعی و سیاسی هرچه بیشتر «اغوا» را اصل و جوهرۀ زنانگی تعریف میکند که نه جلوه و نمایش صرف است نه غیاب صرف، بلکه محاق حضور است و بهعقیدۀ او این اصل با ورود زنان به گفتمان مردانۀ تولید به خطر میافتد.