تصادف
تصادف (chance)
تصادف را غالباً امری غیرواقعی و صرفاً بازتاب جهل انسان میشمارند که با هجوم جبر علمی (موجَبیت) باید میدان را خالی کند. در فلسفۀ قدیم و قرون وسطا تصادف را با قصد و غایت الهی در تقابل قرار میدادند. این مفهوم تا قرن ۱۸ کاربردی اندک داشت زیرا وقتی غایت الهی در کل خلقت آشکار است هیچچیز را نمیتوان دقیقاً به تصادف نسبت داد. تقابل میان تصادف و علم نیز که به همین اندازه قدمت دارد، پس از پیدایش علم آمار و نظریۀ احتمالات در قرن ۱۷ تضعیف شد. حتی پیش از هجوم نظریههای احتمال به حوزۀ علم فیزیک در قالب رشتههایی نظیر مکانیک آماری[۱] و سپس مکانیک کوانتوم[۲] نظریۀ احتمالات راهنمای زندگی شده بود و برای تعیین و تشخیص احتمال موفقیت در بیمه و قمار، کشف پیوندهای علّی، یافتن نرخ مرگومیر، جرم و ازدواج ابزارهایی فراهم میکرد. مسئلۀ تعبیر و تفسیر آمار عبارت است از تصمیمگیری در اینباره که آیا احتمالات، چیزی واقعی را اندازهگیری میکنند و یا اینکه صرفاً بازتاب باورهای اشخاص ذیعقل در مواجهه با کمیتهای مختلفی از دادههایند. این عقیدۀ شایع که مکانیک کوانتوم نظریهای احتمالی است، یعنی رویدادهایی صرفاً اتفاقی و کترهای نیست که مبانی جبر علّی (دترمینیستی) را از بین برد، انگیزه و محرک اصلی تلاش برای ارائه نظریههای جدید شده است دربارۀ اینکه تصادف «واقعاً چیست»، یا چگونه قوانین بنیادی طبیعت میتوانند صورتی احتمالی داشته باشند. یکی از دشواریها در این زمینه آن است که ببینیم چگونه دو عالَم که از حیث اتفاقات رخداده یکساناند، ممکن است از حیث احتمال وقوع آن رویدادها متفاوت باشند.