عقل سلیم
عقل سلیم (common sense)
(یا: حسِّ مشترک) در آثار اولیۀ فلاسفۀ عصر جدید، مثلاً نزد دکارت[۱]، به قوهای اطلاق میشد که هماهنگکنندۀ تأثرات حسهای مختلف است. در این معنا، متعلقات حس مشترک همان محسوسات مشترک[۲]، یعنی کیفیاتی نظیر امتداد و حرکتاند که با بیش از یک حس دریافت میشوند. بعدها این اصطلاح معنای خاص خود را از دست داد و فقط به داوری و قضاوت صحیحی اطلاق شد که نظریهپردازی و شکاکیت بیش از حد آن را آلوده نکرده باشد، یعنی داوری اشخاصی که هنوز به نظرپردازی فلسفی معتاد نشدهاند. بهگفتۀ رایل[۳]، لاک[۴] این اصطلاح را ابداع کرده و راسل[۵] نیز اضافه کرده است که فقط انگلیسیان از این موهبت برخوردارند. پس از اینکه مور[۶] در «دفاع از عقل سلیم[۷]» چنین استدلال کرد که هیچ برهان فلسفی در جهت تثبیت شکاکیت نمیتواند از اعتقادات عقل سلیم او یقینیتر باشد، این اصطلاح نقشی برجسته در فلسفه پیدا کرد. به عقیدۀ مور علم او بر اینکه انسانی است صاحب دست، یقینیتر از همۀ مقدمات یا استدلالات فلسفی در جهت نفی این علم اوست.