فیودالیسم
فِئودالیسم (feudalism)
(فئودالیته؛ یا: نظام فئودال[۱]؛ بهلاتینی فئودِم؛ اصطلاح «فیف[۲]» در ۱۸۳۹ وضع شد). نظام اجتماعی غالب در اروپای قرون وسطا. نظامی سلسلهمراتبی[۳] و عمدتاً وابسته به زمین که اشخاص، برحسب اختیارات و حقوق و قدرتشان، از شخص شاه تا پایینترین رتبه درجهبندی میشدند. در رأس نظام، شخص پادشاه قرار داشت که مالک کل اراضی بود. در مرتبۀ بعد، سراجارهداران[۴] (مانند بارونها[۵])، اجارهداران[۶] (شهسواران) و ویلنها[۷] (سرفها[۸]) بودند که شبکهای دقیق و پیچیده از وظایف و تعهدات آنان را به شاه پیوند میداد. تداوم و استحکام فئودالیسم مدیون ادای سوگندهای وفاداری شخصی و وجود یک نظام حقوقی پیچیده بود، ضمن اینکه کلیسای قرون وسطا نیز از آن حمایت میکرد. پادشاه، در ازای خدمات نظامیِ واسالهای[۹] قدرتمند، حق تملک اراضی و نیز در غالب موارد حق پرداختن به امر قضا و وضع مالیات را به آنان واگذار میکرد. آنان نیز، بهنوبۀ خود، چنین حقوقی را تفویض میکردند و معمولاً بخشی از اراضی را (دیمان[۱۰]) برای خود نگاه میداشتند. ویلنها پایینترین رتبه بودند؛ بر روی زمین ولینعمت خود کار میکردند و، بهجای دریافت دستمزد، بخشی از محصول را برای خود برمیداشتند. آنان را، برخلاف بردگان، نمیشد فروخت ولی حق هم نداشتند، بدون اجازۀ خاوند[۱۱]، کار و زندگیشان را بهجای دیگری منتقل کنند. در انگلستان قرون وسطا مقامی روستایی، با عنوان پیشکار[۱۲]، بر کار آنان نظارت داشت. بنابر اسنادی نظیر بیانیۀ پیرس شخمکار[۱۳] (ح ۱۳۹۴م) و نقاشیهایی مثل لاترل سالتر[۱۴] (۱۳۴۰م)، آنان بیشک زندگانی دشواری داشتهاند. از قرن ۱۳م، نظام فئودال روبه افول نهاد، و درعوض رفتهرفته نظام طبقاتی[۱۵] شکلِ غالبِ ردهبندی اجتماعی شد. یکی از علل این تغییر رشدِ نوعی اقتصاد پولی در تجارت و بازرگانی و صنعت قرون وسطا بود و علت دیگر آن شورشهای متعدد دهقانان از ۱۳۵۰م تا ۱۵۵۰، ازجمله شورش دهقانان[۱۶] در ۱۳۸۱م، بود. نظام فئودالیته در انگلستان در قرن ۱۶ ازبین رفت، اما در فرانسه تا ۱۷۸۹ و در سایر قسمتهای اروپای غربی تا اوایل قرن ۱۹ همچنان پابرجا بود. روسیه نیز تا ۱۸۶۱ نظام فئودالیته داشت.