فیشته، یوهان گوتلیب (۱۷۶۲ـ۱۸۱۴)
فیشْتِه، یوهان گوتْلیب (۱۷۶۲ـ۱۸۱۴)(Fichte, Johann Gottlieb)
یوهان گوتْلیب فیشْتِه Johann Gottlieb Fichte | |
---|---|
زادروز |
1762م |
درگذشت | 1814م |
ملیت | آلمانی |
نامهای دیگر | فیخته |
تحصیلات و محل تحصیل | تحصیل در رشتههای الهیات و فلسفه در دانشگاههای ینا و لایپزیگ |
شغل و تخصص اصلی | فیلسوف |
آثار | خطابههایی به ملت آلمان (1808ـ1807) |
گروه مقاله | فلسفه ، منطق و کلام |
(یا: فیخته) فیلسوف آلمانی. به ایدئالیسم استعلایی[۱] گرایش داشت. پس از تحصیل در رشتههای الهیات و فلسفه، در دانشگاههای ینا[۲] و لایپزیگ[۳] به تدریس خصوصی پرداخت. علاقه به کانت سبب شد «مقالهای در نقد هرگونه وحی[۴]» (۱۷۹۲) را بنویسد و بینام چاپ کند. در آن مقاله توجیه کانت از ایمان، به نام عقل عملی[۵] را گسترش داد. بعضی خوانندگان، خود کانت را نویسندۀ آن تصور میکردند. فیشته از طریق همین اثر، که ستایش کانت را برانگیخت، به شهرت رسید. اثر او به نام خطابههایی به ملت آلمان[۶] (۱۸۰۸ـ۱۸۰۷) به تکامل ناسیونالیسم آلمانی یاری رساند. از ۱۸۱۰ تا پایان حیات در دانشگاه برلین[۷] تدریس کرد. در فلسفۀ فیشته، مفهومِ نفس (الگوی) خلّاق[۸] نقشی تعیینکننده دارد. بهعقیدۀ او این نفس نه ذهنی است و نه شخصی، بلکه مفهومی کلی و مطلق است که هر واقعیت عینی از آن مشتق میشود. نفس متعلق به تجربه نیست، مسئول تجربه است و از طریق فعالیتش در درون خودِ آگاهی، شناخته میشود. از آنجاکه فعالیتِ نفس، کُنشی اخلاقی است، در فعالیت اخلاقی انسان ظاهر میشود. در نهایت، از نظر فیشته، نظام اخلاقیِ جهان، بهعنوان «خدا» شناخته میشود که نه شخصی است، نه دارای مشیّت. بعضی محققان، فلسفۀ فیشته را بیانی از بیخدایی و بعضی دیگر آن را صورتی از همهخدایی (وحدت وجود)[۹] دانستهاند. فیشته بر این باور است که ماهیت و کارکرد دولت و نظام حقوق و وظایف آن از سرشت اخلاقیِ واقعیت ریشه میگیرد. حقوق همۀ مردم و رشد دولت، بهعنوان شرط ضروری تحقق این حقوق و وظایف همسو با آن، از آزادی افراد و آگاهی اخلاقی بهوجود میآید. اگر همۀ مردم از نظر اخلاقی کاملاً رشد کرده بودند، دیگر نیازی به دولت نبود. فیشته دولت را ابزارِ ضروری پیشرفت اجتماعی و اخلاقی میداند که طبع اولیۀ وضعیت بشر آن را اقتضا کرده است. تصور فیشته از «دولت و طبیعت نهایتاً اخلاقی» جامعه و واقعیت، مستقیماً بر شلینگ[۱۰] و هگل[۱۱] تأثیر گذاشت. آنها نیز دیدگاه ایدئالیستی مشابهی نسبت به قلمرو انسانی و واقعیت همچون یک کل اتخاذ کردند. ایمانوئل[۱۲] فرزند فیشته در سالهای (۱۸۴۵ـ۱۸۴۶) مجموعۀ آثار او را ویرایش و منتشر کرد.