بیکن، فرانسیس (۱۵۶۱ـ۱۶۲۶)
بِیکِن، فِرانسیس (۱۵۶۱ـ۱۶۲۶)(Bacon, Francis)
فیلسوف، سیاستمدار و نویسنده انگلیسی و از بنیادگذاران پژوهش نوین علمی. برخی از آثار او عبارتاند از رسالات[۱] (۱۵۹۷، بازنگری و نکات افزوده در ۱۶۱۲ و ۱۶۲۵) با مشخّصۀ ایجاز و اختصار؛ پیشبرد یادگیری[۲] (۱۶۰۵)، اثری اساسی در توصیف روش علمی؛ نظام نوین[۳] (۱۶۲۰)، که در آن تعریف تازهای از وظیفۀ علوم طبیعی بیان و آن را ابزاری برای کشف تجربی و عملی و شیوهای برای افزایش قدرت انسان در غلبه بر طبیعت توصیف کردهاست؛ آتلانتیس جدید[۴] (۱۶۲۶)، در تشریح ویژگیهای کشوری آرمانی، که در آن براساس روشی منظّم دانش علمی کسب و از آن بهرهگیری میشود. فرانسیس بیکن در ۱۶۱۸ مدتی ریاست مجلس اعیان را برعهده داشت، اما به جرم فساد از مقام خود برکنار شد. بیکن در لندن زاده شد، از ۱۵۷۳ در کیمبریج، در رشتۀ حقوق درس خواند، تا ۱۵۷۹ در سفارت انگلستان در فرانسه خدمت کرد و در ۱۵۸۴ به عضویت پارلمان درآمد. در ۱۵۹۶ مشاور ملکه شد، بیکن خواهرزادۀ لُرد برلی[۵]، مشاور ملکۀ الیزابت، بود اما خودداری برگلی در حمایت از بیکن سبب شد تا او به ارلِ اسکس[۶] روآورد، که رقیب برگلی بود. بیکن پس از چندی به اجرای حکم اعدام ارل اسکس در ۱۶۰۴ به جرم خیانت کمک کرد. پس از این رویداد، بیکن به ناسپاسی به ولینعمت خود متهم شد اما در اثری با نام دفاعیه[۷] (۱۶۰۴) در دفاع از خود چنین استدلال کرد که او در درجۀ اول به پادشاه وفادار است. در ۱۶۱۸، که ریاست مجلس اعیان را برعهده داشت، به دریافت رشوه اعتراف کرد و به پرداخت ۴۰هزار پوند جریمه محکوم شد. پس از چندی پادشاه او را از پرداخت این جریمه معاف کرد و چهار روز در برج لندن زندانی شد. پس از این واقعه، بیکن عمر خود را به کسب دانش و نگارش به زبان انگلیسی و لاتین سپری کرد. اَلگزاندر پوپ[۸]، بیکن را عاقلترین، باهوشترین و در عینحال پستترین موجود بشری نامید. در ۱۶۰۳، به بیکن، هنگام جلوس جیمز دوم به تخت سلطنت، لقب شوالیه اعطا شد. در ۱۶۱۸ لقب بارون ورولام و در ۱۶۲۱ عنوان ویکُنت سنت آلانز را دریافت کرد. نوشتههای بیکن الهامبخش تأسیس انجمن سلطنتی[۹] شد. صاحبنظران، نظریۀ بیکنی[۱۰] جیمز ویلمات[۱۱] در ۱۷۸۵ و این ادعا را که آثار شکسپیر نوشتۀ بیکن است جدی تلقی نمیکنند. بیکن در یکی از اولین تجارب منجمدکردن، در حالیکه شکم مرغی را با برف میانباشت، دچار سرماخوردگی شد و پس از چندی درگذشت. آثار بیکن دربارۀ روش علمی، تأثیر فراوانی بر فلسفه داشته است. به هنگام تحصیل در کیمبریج به این نتیجه رسیده بود که فلسفۀ ارسطویی بهکار رفته در آن زمان فقط به رواج بحث و جدل کمک میکرد و نتیجۀ ملموسی در پی نداشت. بنابراین، بیکن به این نتیجه رسید که برای نظاممندکردن دانش بشری، باید ابزار جدیدی برای تفکر یا نظام نوینی باید ابداع شود تا جای نظام سنتی[۱۲] ارسطو را بگیرد. بدینترتیب طرح بزرگ بیکن برای احیای علم[۱۳] بنیاد نهاده شد، که او در سالهای جوانی مطرح کرده و رئوس آن را در ۱۶۲۰ در پیشگفتار اثرش با نام نظام نوین آورده بود. این طرح آنچنان عظیم بود که او فقط به تکمیل بخشهایی از آن توفیق یافت. بیکن معتقد بود که در مرحلۀ نخست، باید دانش موجود بشر بررسی و ارزیابی شود. اولین گام در اینباره در کتاب پیشبرد یادگیری برداشته شد که پس از چندی با بازنگری و افزودن نکات تازهای به آن با نام اعتلای علم[۱۴] (۱۶۲۳) به لاتین منتشر شد. گام دوم، تشریح روش تازۀ کسب دانش بود. رئوس این شیوه جدید در کتاب نظام نوین، که شالودۀ اصول روش بیکنی است، بدینگونه تشریح شده است: کشف قوانین پنهان و سادۀ جهان هستی از طریق گردآوری دادههای علمی و حذف تمامی جنبههای اتفاقی و تصادفی برای رسیدن به علل اصلی. قرار بود طرح بیکن در برگیرندۀ بخش دیگری از دادههای عملی و تجربی، دیگر راهحلهای پیشنهادی و بخشی نهایی حاوی چکیدهای از این فلسفه نوین باشد. کتاب آتلانتیس جدید بیکن همانند کتاب آرمانشهر[۱۵] تامس مور[۱۶] به تشریح یک آرمانکشور اختصاص دارد. در این کتاب پیشبینیهای جالبی دربارۀ اختراعات علمی، ازجمله نوعی تلفن، به عمل آمده است. سیلوا سیلوارم[۱۷] (۱۶۲۷)، که بیکن در روزهای پایانی زندگیاش به نوشتن آن مشغول بود، به تاریخ طبیعی اختصاص داشت و درعینحال بخشی از کتاب احیای علم محسوب میشد.