نیچه، فریدریش ویلهلم (۱۸۴۴ـ۱۹۰۰)
نیچه، فِریدریش ویلهلم (۱۸۴۴ـ۱۹۰۰)(Nietzsche, Friedrich Wilhelm)
فریدریش ویلهلم نیچه Friedrich Wilhelm Nietzsche | |
---|---|
زادروز |
۱۸۴۴م |
درگذشت | ۱۹۰۰م |
ملیت | آلمانی |
تحصیلات و محل تحصیل | تحصیل زبان شناسی در بن و لایپزیگ |
شغل و تخصص اصلی | فیلسوف |
آثار | زایش تراژدی (۱۸۷۲)؛ چنین گفت زردشت (۱۸۸۳)؛ عقاید و گزین گویه های به هم آمیخته (۱۸۷۹)؛ ولگرد و سایه اش (۱۸۸۰)؛ دانش شاد (۱۸۸۲) |
گروه مقاله | فلسفه ، منطق و کلام |
خویشاوندان سرشناس | کوزیما (همسر) |
فیلسوف آلمانی. پدرش کشیشی لوتری بود و چهار سال پس از تولد او درگذشت. کودکیِ پارسایانۀ نیچه با مادر، خواهر، مادربزرگ و بعضی زنان دیگر خانواده سپری شد. پس از تحصیلات ادبی در دبیرستان معروف فورتا[۱] (۱۸۵۶ـ۱۸۶۴) در بُن[۲] و لایپزیگ[۳] به تحصیل زبانشناسی[۴] پرداخت. در لایپزیگ از فلسفۀ کانت و شوپنهاور[۵] و از ریشارد واگنر[۶] آهنگساز تأثیر پذیرفت. استعداد و تواناییهای فکری او چنان بود که بدون داشتن مدرک دکتری و صرفاً به سفارش ریتشل[۷]، یونانشناس مشهور، در ۲۴سالگی بر کرسی استادی زبانهای باستانی در دانشگاه بازل[۸] در سوئیس تکیه زد. در این هنگام با واگنر و همسرش کوزیما[۹]، دختر فرانتس لیست[۱۰] که شخصیت آریان[۱۱] دیونیزوس نوشتههای او بود، آشنا شد. نیچه نخستین کتاب خود، زایش تراژدی[۱۲] (۱۸۷۲) را به واگنر اهدا کرد. در این کتاب میان روح آپولونی[۱۳] (نمادِ نظم، عقلانیت و هماهنگی فکری) و روح دیونوسی[۱۴] (نمادِ شور و سرمستی و وجد و حال) در زندگی و اندیشۀ یونانی تمایز نهاد. واکنش آپولونی در مقابل تهدیدهای دیونیزوسی نه عملی انفعالی بلکه واکنشی مثبت، فعال و قهرمانانه بود. اقامت در بایروت[۱۵] (۱۸۷۶) برای شرکت در کنسرتهای واگنر، به توهمزدایی و جدایی او از واگنر انجامید. در تأملات نابهنگام[۱۶] دلایل گسست او از واگنر (ناسیونالیسم و یهودستیزی واگنر و مغازلۀ نیچه با اندیشههای روشنگری فرانسه که خوشایند واگنر نبود) جلوهگر است. در ۱۸۷۹ بهسبب بیماری از کار دانشگاهی کناره گرفت. در تابستان ۱۸۸۱ بههنگام گردشی در سیلزماریا[۱۷] اندیشۀ بازگشت جاودانه به او الهام شد. در ۱۸۸۲ برنامۀ ازدواجش با لو سالومه[۱۸]، که بعداً نخستین کتاب را دربارۀ فلسفۀ نیچه نوشت، شکست خورد. کتاب انسانی، زیاده انسانی[۱۹] (۱۸۷۸ـ۱۸۸۰) نخستین اثر او بهشکل گزینگویی بود. پس از آن عقاید و گزینگویههای بههم آمیخته (۱۸۷۹)، ولگرد و سایهاش (۱۸۸۰)، دانش شاد (۱۸۸۲) و نوشتههای دیگرش جلوهگاه مضامینی همچون تسلط بر خویشتن، رابطۀ خرد و قدرت وفاشسازی تلاش ناخودآگاه درپی قدرت بود که به پارسایان و شهیدان، نیروی لازم برای خود ـ انکاری را عطا میکرد. چنین گفت زردشت[۲۰] (۱۸۸۳) که شاهکار نیچه دانسته میشود، با نثر شاعرانه و فاخرش به مفاهیمی همچون مرگ خدا، ابرمرد و خواست قدرت (یا ارادۀ معطوف به قدرت) میپردازد. با حمله به مسیحیت و دموکراسی بهعنوان اخلاقیات «ضعیفان»، به سود اشرافیت و برتری طبیعی ابرمرد سخن میگوید، که با ارادۀ معطوف به قدرت به پیش رانده میشود، و در مقابل پاداش اُخروی و آسمانی برای انسانها، زندگی بر زمین را میستاید. ابرمرد جسارت آن را دارد تا با خطرکردن زندگی کند، خود را به فراسوی تودهها برکشد و تواناییهای طبیعیاش را برای استفادۀ خلاق از شور خویش بهکار اندازد. فراسوی نیک و بد[۲۱] (۱۸۸۶) و تبارشناسی اخلاق[۲۲] (۱۸۸۷) تا حدودی برای تصحیح سوء تعبیرهای احتمالی از مفهوم ابرمرد نگاشته شدند. نیچه بیگمان نیرومندترین منتقد اخلاقیات قرن ۱۹ و انحطاط طبع انسان ـ بهگمان وی ـ بهوسیله مذهب بود. از نظر او ارزشهای اخلاقیِ خیر و شر، که مطلق شمرده میشوند، در حقیقت چیزی جز ترفندهای تابعان و بردگان در مقابل قدرت نیرومندان و فاتحان نیستند. او مفهوم «حقیقت» را نیز به زیر تیغ نقد کشید و علم جدید را واپسین برجوباروی روحیۀ مذهبی و دانشمندان را کشیشان عصر جدید خواند، زیرا که به حقیقت «ایمانی» نامشروط دارند. میتوان او را از بسیاری جهات، پیشتاز فیلسوفان پسامدرن دانست. مضامینی نظیر جهان همچون متن، انکار فاکتها و ماهیتها، دفاع از کثرت تفسیرها، خردشدن «خود» و غیره گویای آن است. نیچه در مقابل تحقیر جهان محسوس و جسمانی که در حوزۀ متافیزیک مطرح است، با مضمون «ارادۀ معطوف به قدرت» از آن اعادۀ حیثیت میکند. سر تا پای جهان، خواست قدرت و روابط ناپایدار و برگشتپذیر نیروهاست؛ صورتهایی در جنبوجوش دایمی و در پیدایش و نابودی بیوقفه؛ جهان دیونوسوی رنج و سرمستی. در چنین جهانی از «شدن» بیپایان و مستمر، چگونه میتوان از «بودن» سخن گفت. از همینرو در مقابل توهم گمراهکنندۀ فیلسوف مابعد طبیعی که جهانِ همچون ارادۀ معطوف به قدرت را به سود یک «وجود حقیقی» متعالی ترک میکند، هنرمند از طریق آفریدن بیوقفۀ صورتها، خود را در متن جریان ارادۀ معطوف به قدرت، ادغام و مندرج میکند و با اندیشۀ بازگشت ابدی (هرچه که موضوع ارادهای اصیل است تا بینهایت تکرار میشود) پیوند مییابد. سالهای آخر عمر نیچه با رنج و بیماری سپری شد و خواهرش الیزابت اصلیترین رابط او با جهان فرهنگی و فلسفی آلمان بود. آخرین آثار او، نظیر مجموعه مقالاتی که پس از مرگش با نام ارادۀ معطوف به قدرت[۲۳] (۱۹۰۱) بهچاپ رسید، مضامین آثار قبلی را گسترش میدهند. بهعقیدۀ او انسانها باید زیستن بدون هر تسلای مابعد طبیعی دیگر را بیاموزند.
- ↑ Pforta
- ↑ Bonn
- ↑ Leipzig
- ↑ philology
- ↑ Schopenhauer
- ↑ Richard Wagner
- ↑ Ritschl
- ↑ Basel
- ↑ Cosima
- ↑ Franz Liszt
- ↑ Ariane
- ↑ The Birth of Tragedy
- ↑ Apollonian
- ↑ Dionysian
- ↑ Bayreuth
- ↑ Untimely Meditations
- ↑ Sils-Maria
- ↑ Lou Salomé
- ↑ Human All-Too-Human
- ↑ Thus Spoke Zarathustra
- ↑ Beyond Good and Evil
- ↑ On the Genealogy of Morals
- ↑ The Will to Power