گشتالت
گِشْتالت (Gestalt)
(واژهای آلمانی بهمعنای «شکل» و «هیکل») مکتبی در روانشناسی که در آن هر کل از جمع اجزای خود بیشتر یا با آن متفاوت است؛ بهعبارت دیگر، ساختار کاملی است که بهسادگی نمیتوان ماهیت آن را، با تجزیۀ اجزای تشکیلدهندهاش، تبیین کرد. مثلاً، یک صندلی، با وجود تفاوتهای بسیار بین انواع صندلیها، از نظر خصوصیاتی نظیر اندازه، شکل و رنگ، باز هم صندلی است. روانشناسی گشتالت[۱] همۀ فرآیندهای روانی را تشکیلدهندۀ واحدی سازمانیافته و ساختمند تلقی میکند، نه ترکیبی از احساسهای بسیط و ساده. مثلاً، یادگیری بهمنزلۀ بازسازی موقعیتی کلی (غالباً مرتبط با بینش) تلقی میشود. این دیدگاه، متضاد دیدگاه رفتارگرایان[۲] است که یادگیری را متشکل از روابط بین محرکها و پاسخ[۳]ها میدانند. آزمایشهای روانشناسان گشتالت نشان میدهد که مغز گیرندۀ منفعل اطلاعات نیست، بلکه کلّ درونداد خود را بهمنظور فهم آن سازمان میدهد. این باور هنوز هم کمابیش مقبول است، اما از دیگر اصول روانشناسی گشتالت انتقادهای بسیاری شده است. اصطلاح «گشتالت» را نخستینبار کریستیان فون ارنفلس[۴]، فیلسوف و روانشناسی اتریشی، در ۱۸۹۰ وضع کرد. ماکس ورتهایمر[۵]، ولفگانگ کهلر[۶]، و کورت کوفکا[۷] (۱۸۸۶ـ۱۹۴۱) از بنیادگذاران و واضعان روانشناسی گشتالت بودند.