تاریخ
تاریخ (history)
علاوه بر آنکه به یکی از شاخههای علم بشری اطلاق میشود به معنای ثبت وقایع جوامع بشری نیز هست. قدیمیترین یادداشتهای تاریخی بهجامانده، کتیبههای مربوط به پیروزیهای پادشاهان مصر و بابل است. نگارش تاریخی یا تاریخنگاری، بهمنزلۀ سبکی ادبی در قرن ۵پم با هرودوت یونانی آغاز شد؛ او نخستین کسی بود که از مرزهای نگرشی صرفاً ملی فراتر رفت. مورخان معاصر از آمارها، نمودارهای جمعیت، و گزارشهای اولیه برای توجیه مباحث تاریخی استفاده بسیاری میکنند.
تاریخ روم و یونان. یک نسل پس از هرودوت، توکودیدس (توسیدید) حسی قوی از جاهطلبیهای سیاسی و نظامی زادگاهش آتن را به تاریخ منتقل کرد. گزنفون شرح دقیق جنگ پلوپونزی او را ادامه داد. بعدها تاریخ یونان و تاریخ روم به لفاظی گرایش پیدا کرد؛ سالوست سعی کرد سبک توکودیدس را احیا کند، اما لیوی تاریخ اوگاستایی شهر خود و فتوحات آن را نوشت و تاکیتوس بدبینی و فلسفۀ کلبی خود را دربارۀ خاندان امپراتوری بیان کرد.
تاریخ اروپا در دورۀ رنسانس و قرون وسطا. تاریخ قرون وسطا تحت سلطۀ فلسفۀ مذهبی مورد تأیید کلیسا بود. وقایعنگاران انگلیسی این دوران عبارت بودند از بید، ویلیام اهل مامزیری، و مَتیو پاریس. فرانسه وقایعنگاران بزرگی، را همچون ژان فروئاسار و فیلیپ کومین، برای نگارش وقایع معاصر به جهان معرفی کرد. رنسانس با زندهکردن الگوهای کلاسیک و ایجاد علمِ نقد متن، نگارش تاریخی، مطالعۀ تاریخ را احیا کرد. تاریخ فلورانس (۱۵۲۰ـ۱۵۲۳) اثر ماکیاولی نتیجۀ فضای غیرمذهبی عصر جدید بود.
تاریخ غرب در قرن ۱۸ و ۱۹. این رویکرد انتقادی در قرن ۱۷ نیز ادامه داشت، اما روشنفکری قرن ۱۸، وقایعنگاران را از کوشش در توصیف تاریخ برحسب معانی علم کلام و الهیات خلاص کرد و ادوارد گیبون شاهکار روشنگرش با نام انحطاط و سقوط امپراتوری روم (۱۷۷۶ـ ۱۷۸۸) را نوشت. تلاش جووانّی ویکو ایتالیایی برای تدوین سبک تاریخی و فلسفۀ تاریخ تا قرن ۱۹ تقریباً ناشناخته باقی ماند. مکتب رمانتیسم اثر خود را بر تاریخنگاری قرن ۱۹ با گرایش به ارتقای سهم اختصاصی «قهرمان» و ترویج سبکی پرشورتر و زندهتر برجای گذاشت، که به شکلهای مختلف در آثار ژول میشله، مورخ فرانسوی، و تامس کارلایل و تامس مکولی، نویسندگان انگلیسی، نمایان شد.
تاریخ قرن ۲۰. طی این قرن، مطالعۀ تاریخ دستخوش تحولی عظیم شد که تا حدودی ناشی از نقش رشتههای دیگر علوم نظیر مردمشناسی بود. کشف مفاهیم کتیبههای مصر و بابِل اهمیت بسیاری داشت. پژوهشگران و باستانشناسان وقوع رخدادهایی را در دوران ماقبل تاریخ ردیابی کرده و تمدن فراموششدهای، مثل تمدن کِرِت، را آشکار کردهاند. مطالعات انسانشناسی جوامع و مذاهب اولیه که جیمز فریزر با نگارش شاخ زرین (۱۸۹۰) آغازکنندۀ آن بود، درپی تحلیل مبانی اَشکال بعدی مذاهب و نظامهای اجتماعی بودند. تحولات ناشی از وقوع انقلاب صنعتی و همزمان با آن پذیرش اقتصاد بهمنزلۀ یک علم، مورخان را بر آن داشت که توجه خود را به مسائل اقتصادی معطوف کنند. تلاش کارل مارکس برای جستوجوی مهمترین عامل تعیینکنندۀ تحول اجتماعی (و نه یگانه عامل آن) در توسعۀ اقتصادی، مورخان بسیاری را تحت تأثیر قرار داده است. تاریخ از دیدگاه مردم عادی اکنون عامل مهمی در مطالعۀ تاریخ شناخته میشود. مجموعۀ گزارشهای گفتاری از همین مقولهاند و به تاریخ شفاهی معروفاند. بررسی مقایسهای تمدنها را در مطالعۀ تاریخ (۱۹۳۴ـ۱۹۵۴)، اثر توینبی، و در مقیاسی کوچکتر در تاریخ جهان (۱۹۹۲)، اثر رابرتز، میتوان یافت. مورخان معاصر میان اسناد یا شواهد تاریخی، نگارش تاریخی، و سبک تاریخی یا رویکردهایی به مطالعۀ تاریخ تمایز قائل میشوند. مطالعۀ اسلوب تاریخ را تاریخنگاری مینامند.
تاریخ شرق: ثبت وقایع تاریخی در مشرق زمین پیشینهای دیرینه دارد. مدارک مکتوب بر مفرغ، استخوان و جلد سنگپشت مربوط به ۱۳۰۰پم در چین کشف شده است. در ایران نخستین کتیبهها و الواح در زمان کوروش کبیر نقش گرفت و داریوش اول هخامنشی مهمترین کتیبۀ باستانی ایران را در کوه بیستون نقر کرد. سنت ثبت وقایع تاریخی در دوران ساسانی ادامه یافت و کتاب خداینامه (به پهلوی: خوتای نامک) که حاوی ماجراهای اسطورهای و حماسی و تاریخی است، در اواخر همین دوران تدوین شد. کشف رمز خط میخی در ایران به خواندهشدن الواح سومری و پیبردن دانشمندان به وجود تمدن و فرهنگ منقرضشدۀ سومر انجامید و بخشی بسیار مهم از تاریخ سرزمین بینالنهرین انجامید. نوشتههای تاریخی مربوط به آشور، کلده، بابل و عیلام نیز بهدست آمد. کتاب تورات هم حاوی برخی از حوادث تاریخی قوم یهود و اقوام مجاور آن قوم است. با ظهور و گسترش دین اسلام، مورخان ایرانی و عرب به نوشتن تاریخ علاقهمند شدند و تاریخنویسانی چون یعقوبی، مسعودی، ابن اثیر و طبری آثاری ارزشمند به زبان عربی از خود به یادگار گذاشتند. از عهد سامانیان به بعد نگارش تاریخ به فارسی دری رونق گرفت و مورخ بزرگی چون ابوالفضل بیهقی پدیدار شد. با ظهور ابن خلدون و مقدمۀ او عصر و شیوۀ تازهای در تاریخنگاری پیدا شد و تحلیل و تفسیر فلسفی و جامعهشناختی تاریخ بر مورخان بعدی روزنهای تازه گشود. بسیاری از مورخان اسلامیمنشیان یا وقایعنگاران رسمی دربارها بودند و لاجرم رویدادها را حتیالمقدور برای پسند خاطر حاکمان مینوشتند. با ورود مظاهر تمدن جدید غربی، تاریخنویسان متأخر کوشیدهاند از معیارهای علمیتر برای نگارش یا تحلیل و تفسیر تواریخ گذشته دور یا نزدیک استفاده کنند.