پزشکی، تاریخ
پزشکی، تاریخ (medicine, history)
علم پزشکی از زمانهای بسیار دور بهتدریج رشد یافته است. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد در پزشکی، ماقبل تاریخ، انسانهای عصر حجر (برای کاستن از فشار خون) جمجمه انسان را سوراخ میکردهاند. در جوامع کهن، پزشکی بخشی از وظایف روحانیون و بیشتر به تأثیر خدایان متکی بود تا ارزش شیوههای بهکار گرفته شده. در پزشکی یونان باستان، حتی روحانیون آسکلپیوس، الهۀ درمان، برای انجام یک معالجه بیشتر به مراسم مذهبی متکی بودند. پیشرفتهای مهم در پزشکی عمومی در قرون ۱۸ و ۱۹ صورت گرفت و امروزه پزشکان و جراحان در معالجه و درمان بیماریها و جراحتها موفقیتهایی کسب کردهاند. تا مدتها بسیاری از مردم گیاهانی را که فکر میکردند شبیه اندام بهخصوصی باشد برای درمان آن اندام بهکار میبردند. در قرون ۱۷ و ۱۸ با رویکردی علمیتر بهکاربرد داروها، پیشرفتهای مهمی در پزشکی عمومی حاصل شد. بهدلیل فقدان داروهای بیهوشی و کثرت احتمال عفونیشدن جراحتها و مرگ بیماران، جراحی بسیار دشوار بود. ظهور ضدعفونیکنندهها و داروهای بیهوشی قابل اعتماد، جرّاحی را متحول کرد و ایجاد حرفۀ پرستاری موجب ارتقاء روشهای مراقبت از بیماران شد. در قرن ۱۹ پیشرفتهای نوین در داروها و عملهای جراحی، پزشکی را متحول کرد و درنتیجه افراد بیشتری میتوانند از تندرستی و عمر طولانیتر برخوردار باشند.
پزشکی قدیم. قدیمترین پزشک شناختهشده ایمهوتپ، پزشک و معمار زوسر، فرعون مصر، در ۲۹۸۰پم بود. نقطۀ عطف تاریخی بعدی احتمالاً در بابل در حدود ۱۹۰۰پم، و آن هنگامی بود که حمورابی فرمانروا اصول پزشکی عمومی را نوشت. مدرسۀ پزشکی مشهوری در کنیدوس، شهری یونانی درجنوب غربی آسیای صغیر (ترکیۀ امروز) بین ۷۰۰ تا ۶۰۰پم بنا نهاده شد. این مدرسه بهطور عمده به شرح علایم و نشانهها میپرداخت که مربوط به یک بیمار نبود. از این نظر با مدرسهای که بقراط پزشک در جزیره یونانی کوس بنا کرد متفاوت بود. وی در حدود ۴۶۰پم میزیست. بقراط استفاده از روشهای درمانی صرفاً عقلانی را آغاز کرد. مهمترین ویژگی کار او، درک این حقیقت بود که بیماری علل طبیعی دارد. او و پیروانش اصول مشاهدۀ دقیق علایم و بررسی آنها در رابطه با بیمار و محیط را برای جهان پزشکی به ارث گذاشتند؛ اصولی که پایۀ پزشکی بالینی امروز را تشکیل میدهد.
مکتب اسکندریه. با فتوحات اسکندر مقدونی پایههای مکتب تجربی، در اسکندریه گذاشته شد. پیروان این مکتب بهجای جستوجوی علل، آثار و پیامدها را مشاهده کرده و مجموعهای از تجربۀ بالینی پدید آوردند که ظاهراً به موفقیت عملی قابلتوجهی منجر شد. پزشکی روم، مکتب روشمندی را بهوجود آورد که تمام شرایط مریض را به انقباض یا انبساط بیش از حد منافذ جداکنندۀ اتمهای بدن نسبت داد. بنابراین درمان شامل افزایش یا کاهش میزان فشار تا حد نیاز با استفاده از داروها و پرهیز غذایی بود. جالینوس، پزشک یونانی که بیشتر دوران اشتغال خود را در روم سپری کرد، تمام دانش پزشکی پیشینیان را مرتب و نتایج را ثبت کرد. او نخستین کسی بود که کوشید کار کرد بدن را بررسی کند. وی همچنین به اهمیت کالبدشناسی پی برد. جالینوس نویسندهای پرکار بود و از آثار او نسخهبرداری و تا قرون میانه از استنتاجهایش پیروی میکردند.
ایران و اسلام. در ایران باستان طب آمیخته به دین بود و در عهد ساسانیان تحت تأثیر علوم یونانی تاحدی جنبۀ علمی یافت. در قرن ۵م نسطوریان تبعیدی از روم به ایران آمدند و مدارسی تأسیس کردند که طب یونانی هم در آنها تدریس میشد. مشهورترین این مدارس، جندیشاپور بود که در دورۀ اسلامی نیز مدتها دوام داشت. پس از ظهور اسلام، بهویژه از اوایل خلافت عباسی کتابهای پزشکی از یونانی و سریانی به عربی ترجمه شد و طب هندی نیز در میان مسلمانان راه یافت و اطبا و داروشناسان بزرگی ظهور کردند که آثارشان قرنها در اروپا کتاب درسی بود. از بزرگان این دوره میتوان از اینان یاد کرد: خاندان بختیشوع؛ علی بن سهل طبری، زکریای رازی، علی بن عباس مجوسی، ابوعلی سینا و موسی بن میمون. قانون ابن سینا، الابنیه عن حقایقالادویه اثر ابومنصور موفق هروی و ذخیرۀ خوارزمشاهی از اسماعیل جرجانی، از مهمترین کتب طبی در عالم اسلام است.
دورۀ رنسانس. در دورهای که بعدها بهعنوان دورۀ رنسانس شناخته شد، انبوهی از خرافاتی که با کار جالینوس درآمیخته بود، بهتدریج زدوده شد. سال ۱۵۴۳ در پزشکی دورۀ رنسانس و پیشرفت پزشکی نوین در اروپا سال مهمی بود. در آن سال آندرآس وسالیوس، کالبدشناسی بلژیکی، اثر خود، ساختار بدن انسان، را منتشر ساخت. این اثر نخستینبار ساختار واقعی بدن را نشان داد و راه را برای معاینه مستقل در پزشکی و کالبدشناسی هموار کرد. او سنت جالینوسی را که هزار سال دوام یافته بود، برچید و عصر پزشکی نوین را آغاز کرد. در ۱۶۲۸ ویلیام هاروی نخستینبار سیستم گردش خون را شرح داد، اما برای درک اهمیت کشف او هنوز باید زمان بیشتری طی میشد. یوهان شونلاین، استاد آلمانی کالبدشناسی، با کشف این مطلب که علت بروز بیماری قارچ پوستی، انگلی موسوم به فاوس است، منادی آغاز عصر جدیدی بود.
پزشکی قرن ۱۹. پژوهش لوئی پاستور، شیمیدان و باکتریشناس فرانسوی، و دیگران در زمینۀ باکتریشناسی، به شناخت سمومی که باکتریها در خون تولید میکنند و پادزهرهایی که بدن در دفاع از خود میسازد منجر شد. پاستور در زمینههای واکسیناسیون و مایهکوبی پیشگام بود؛ کخ چرخۀ زندگی برخی موجودات عفونتزا را کشف کرده، رابطۀ آنها را با بیماری نشان داد. کلپس باکتریهای عامل بروز تب تیفوئید و دیفتری را کشف و کاری را آغاز کرد که منجر به کشف ویروسها شد. طی قرن ۱۸ در زمینه بهداشت عمومی، بهخصوص در مورد ذخایر آب، تأسیسات بهداشتی و بهبود شرایط در کارخانهها، پیشرفتهای قابل ملاحظهای صورت گرفت.
پیشرفتهای زمان جنگ. جنگها معمولاً به پیشرفت پزشکی کمک کردهاند. جنگ کریمه در ۱۸۵۳ـ۱۸۵۶، بهلطف تلاشهای فلورانس نایتینگل، منجر به بروز تحول شگرف در پرستاری شد. جنگ اتریش و ساردینیا در ۱۸۹۵ ژان دونان را بر آن داشت که جنبش صلیب سرخ را تأسیس کند. فلسفۀ وجودی این جنبش کاهش درد و رنج و ارایۀ کمکهای اضطراری است.
پزشکی قرن ۲۰. بروز دو جنگ جهانی موجب پیشرفتهایی در تکنولوژی پزشکی در قرن ۲۰ شد و این قرن شاهد پیشرفت در پزشکی پیشگیری و توسعۀ پیوند اعضا و علم ژنتیک بود. جنگ جهانی اول موجب افزایش پژوهش در اغلب شاخههای پزشکی شد. بهدلیل وجود موارد زیادی که نیاز به توجه فوری داشتند، توسل به روشهای جدید جراحی ضرورت یافت و روشهای سریع انتقال خون ابداع شد. مایهکوبی علیه آنفلوآنزا، وبا، حصبه و تبهای شبهحصبه و دیگر بیماریهای عفونی و مسری در ارتش عمومیت و بهداشت نظامی بهطور گسترده ارتقا یافت. ضدعفونیکنندههای جدید رواج یافت و دربارۀ بیماریهای خاص جنگ، همچون تبسنگر و قانقاریای گازی مطالعاتی صورت گرفت. اصطلاح روانرنجوری جنگ برای توصیف آنچه اکنون بهعنوان خستگی از جنگ شناخته میشود، رواج یافت. در جنگ جهانی دوم، ازجمله دیگر پیشرفتهایی که در پزشکی صورت گرفت تولید و کاربرد انبوه آنتیبیوتیک پنیسیلین و انجام پژوهشهایی برای کشف آنتیبیوتیکهای دیگر بود.
پزشکی پیشگیری. ازجمله دیگر پیشرفتهای قابلتوجه در قرن ۱۹، اقدامات پیشگیرانه برای بالابردن استاندارد سلامتی بود. در کشورهای پیشرفته برای ارتقاء سلامتی کودکان و کاهش مرگومیر نوزادان اقدامات بسیاری صورت گرفت. میزان تلفات مادران هنگام زایمان با پیشرفتهای صورتگرفته در پزشکی زایمان کاهش یافته است. کشف عامل ارهاش در خون در ۱۹۴۰ موجب پیشرفتهای قابل توجهی در درمان بیماری در نوزادان شد.
پیوند اعضا. در پیوند بافتها و اندامها پیشرفتهای قابلملاحظهای صورت گرفته است. درحالیکه تقریباً هر بافتی را از بخشی از بدن یک فرد میتوان به بخشی دیگر با موفقیت پیوند زد، از فردی به فردی دیگر موجب ناسازگاری و پسزده میشود. بر روی روشهای سرکوب این واکنش پژوهشهای بسیاری صورت گرفته است. پیوند موفقیتآمیز کلیه، کبد، قلب، قلب و ریه با هم و اندامهای دیگر اکنون تقریباً عادی محسوب میشود.
علم ژنتیک. در بخش آخر قرن ۲۰ پیشرفتهای بسیاری در مطالعۀ ژنتیک صورت گرفت که دانشمندان را قادر به درک این مطلب ساخته است که چرا بعضی از مردم مستعد ابتلا به بیماریهای خاصی هستند و برخی دیگر اینگونه نیستند.