گروه محکومین
گروه محکومین (In der Strafkolonie)
داستانی از فرانتس کافکا، منتشرشده به آلمانی در ۱۹۱۹. مسافری در جزیرهای در مناطق حاره شاهد مراسم اعدام بهوسیلۀ دستگاهی پیچیده است. روش اعدام چنین است که محکومی را برهنه بر تخت متحرکی میبندند و تیغهای مجهز به نوکهای تیز شیشهای بر بدنش فرود میآید و آرام حکمی را، براساسِ اتهامش، بر پوستش حک میکند. افسری که شیفتۀ این دستگاه است، شیوۀ کار آن را برای مسافر توضیح میدهد. اما مسافر افسر را به ناعادلانهبودن دستگاه متقاعد میکند. سپس افسر پس از رهاکردن محکوم، دستگاه را برای حکِ حکمی با عنوان «عادل باش» تنظیم میکند و خود برهنه روی دستگاه مینشیند و دستگاه را بهکار میاندازد. مسافر شاهد ماجراست، اما ناگهان دستگاه بههم میریزد و بهجای حککردن حکم بر پوست افسر، تیغهها بدنش را سوراخسوراخ میکند و وی را میکشد. مسافر نیز سرانجام تنها به کشتی بازمیگردد. کافکا در این داستان درپیِ پیامدادن به خواننده نیست، بلکه میکوشد دربارۀ سرنوشت و هستی در ذهن خواننده پرسش ایجاد کند. کافکا در این اثر که از داستانهای مشهور و مهم اوست، از مضامین همیشگیاش یعنی تنهایی، پوچی، اضطراب و محکومیت، بهره گرفته است.