یگانه انگاری
یگانهانگاری (monism)
(یا مونیسم؛ از واژۀ یونانی monos، بهمعنی «یگانه») در فلسفه، آموزهای که واقعیت غایی[۱] کلاً از یک جوهر[۲] تشکیل میشود. از این رو، یگانهانگاری هم مخالف دوگانهانگاری[۳] (دوئالیسم) است و هم مخالف کثرتگرایی (پلورالیسم)[۴]. سه نوع یگانهانگاری اصلی مطرح شده است: یگانهانگاری ماتریالیستی[۵]، یگانهانگاری ایدئالیستی، و نظریۀ ذهن ـ ماده طبق آموزۀ نخست، همۀ چیزهای درون جهان هستی، ازجمله پدیدههای ذهنی، به مقولۀ ماده تحویل میشوند؛ مثلاً در نظریۀ مادهگرایی. در آموزۀ یگانهانگاری ایدئالیستی، ماده جلوهای از جلوههای ذهن بهشمار میآید؛ و در آموزۀ ذهن ـ ماده، ماده و ذهن چنان انگاشته میشوند که گویی صرفاً جنبههایی از یکدیگرند. اگرچه تاریخ پیدایش فلسفههای یگانهانگارانه به یونان باستان میرسد، اما واژۀ «مونیسم» تقریباً جدید است. این واژه را نخستینبار کریستیان وُلف[۶]، بهکار برد تا انواع تفکر فلسفی را که در آنها کوششی برای ازبین بردن دوگانگی جسم و ذهن صورت گرفته بود معرفی کند. باروخ اسپینوزا[۷]، اگرچه با این واژه شناخته نمیشود، یکی از متنفذّترین یگانهانگاران بود. به عقیدۀ او هم پدیدههای مادی و هم پدیدههای معنوی صفات یک جوهر بنیادیناند. آموزۀ او قویاً نظریۀ ذهن ـ ماده را بشارت میداد.