الهیات طبیعی
الهیّاتِ طبیعی (Natural Theology)
در مسیحیت، معرفت دربارۀ خدا از روی جهان آفرینش، با استفاده از عقل و استدلال. توماس آکوئیناس[۱] نخستین متأله بزرگ قائل به الهیات طبیعی بود. در ۱۸۷۰ این نوع الهیات در «اولین شورای واتیکان[۲]» بهصورت بخشی از اصول معتقدات کاتولیک رومی درآمد. هدف الهیات طبیعی آن است که وجود خدا را ثابت کند. این هدف با استفاده از شش برهان عمده دنبال میشود: ۱. برهانِ متکی بر فطرت انسانی یا توافق همگانی[۳] (عمومیت اعتقاد دینی گواه بر این است که این اعتقاد در فطرت ما نقش بسته است)؛ ۲. برهان حدوث یا کیهانشناختی[۴] (جهان بهمنزلۀ حادث باید علت نخستین برای آن وجود داشته باشد)؛ ۳. برهان علت غایی[۵]، یا برهان «اتقان صنع»، یا برهان متکی بر طرح یا برهان نظم؛ ۴. برهان هستیشناختیِ[۶] انسلم قدیس[۷] (که اعتقاد را بر پایۀ این گفته قرار میدهد که «باید چیزی وجود داشته باشد که نتوان چیزی بزرگتر از آن را تصور کرد»؛ صورت کاملتر این برهان همان برهان صدیقین است. ۵. برهانِ متکی بر حس اخلاقی[۸] انسان که آن هم مبتنیبر فطرت اخلاقی انسان است؛ ۶. برهانِ متکی بر طرحِ موجود در تاریخ. آکوئیناس دومین و سومین برهان را در برهانهای پنجگانۀ خود راجع به اثبات وجود خدا به تفصیل شرح داده است. در دورههای جدیدتر مجادلۀ چشمگیری در زمینۀ صحت و اعتبار الهیات طبیعی جریان داشته است، بهویژه میان امیل برونر[۹]، که بر آن بود از ملاحظۀ جهان آفرینش میتوان به شناختی دربارۀ خدا دست یافت و این امر یکی از اجزای ضروری تفکر مسیحی است و کارل بارت[۱۰] که بر این نظر تأکید داشت که تواناییهای آدمی، بهخصوص نیروی عقل انسان، چنان به گناه آلوده شدهاند که نمیتوانند چیزی دربارۀ خدا به ما بیاموزند، خدایی که فقط از طریق «عیسی مسیح» و «کلامالله» شناختنی است.