طبیعت
طبیعت (nature)
دنیای زنده، شامل گیاهان، جانوران، قارچها، همۀ موجودات ذرهبینی، و خصوصیات شکلگرفتۀ طبیعی، مانند کوهستانها و رودخانهها. از نظر تاریخی، طبیعت[۱] معانی چندگانهای داشته است که بنابه قرارداد به دو مورد محدود شدهاند. ۱. طبیعت به جوهر یا کیفیت ذاتی یک چیز اطلاق میشود. از آن جمله است طبیعت انسانی، یعنی خصوصیاتی همگانی که در همۀ مردم مشترکاند. ۲. طبیعت به دنیای مادی و پدیدههایی اطلاق میشود که مستقل از انسانها عمل میکنند. این تعریف از طبیعت غالباً در مقابل تعاریف ساختگی و قراردادی، یعنی تغییر و تبدیل ترتیب طبیعی اشیا بهدست انسان، قرار میگیرد. اینکه طبیعت برتر یا فروتر از استفادههای انسان از آن و تغییر در آن است، همواره محل بحث بوده است. بسیاری اعتقاد دارند که زمانی انسانها و طبیعت بخشی از یک کل همساز بودهاند. مسیحیان این دوره را با زندگی آدم و حوا پیش از هبوط میشناسند. بنا به نظر فیلسوف فرانسوی، ژان ژاک روسو[۲]، و نیز رومانتسیتها[۳]، هنوز هم حالتی خاص از طبیعت را میتوان در رفتار جانوران و کودکان مشاهده کرد. فیلسوف یونان باستان، دیوگنس[۴]، و متفکر امریکایی قرن ۱۹، هنری تورو[۵]، سعی کردند تا دنیای انسان را کنار گذاشته و به حالتی طبیعیتر برگردند. ایدههای مشابهی نیز در جنبشهای بومشناختی بهچشم میخورد که در مقابل نابودی طبیعت جبهه میگیرند. پیشتر دیدگاههای طبیعتگرا دربرابر دیدگاههای ماورای طبیعی قرار میگرفت؛ دنیای مادی، که نهایتاً بر پایۀ قوانین پیشبینیپذیر جریان دارد، در مقابل دنیای ماورای طبیعی، آرمانی، و روحی. در اروپای قرون وسطا، وجه تمایز دیگری بین دنیای انفعالی خلق شده و نیروی فیزیکی فعال قائل شدند. چنین نیرویی غالباً تشخص مییافت. از آن جملهاند خدایان یونان باستان، مثل الهه خرمن، خدای زمین، و بعدها، مادر طبیعت. رمانتیستها مفهوم وجود خلاق را پذیرفته و به آن احترام میگذاشتند. این امر در شعرهای وردزورث[۶] بهچشم میخورد.