نقاشی

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
(تغییرمسیر از Painting)

نقّاشی (painting)

تابلوي تالار آينه، اثر کمال‌الملک

بیان اندیشه و احساس، با افزوده‌هایی در صور خیال و کیفیات خاص زیبايي‌شناسانه[۱]، با استفاده از نوعی زبان بصریِ دوبُعدی. عناصر این زبان ـ شکل، خط، رنگ، رنگسایه[۲]، و بافت ـ به‌شیوه‌های مختلف به‌کار می‌روند تا احساسی از حجم، فضا، حرکت و نور را بر سطحی دوبُعدی ایجاد کنند. هنرمند با تلفیق این عوامل، پدیده‌ای واقعی یا فراواقعی را باز می‌نماید، مضمونی روایی را به‌نمایش می‌گذارد، یا روابط بصری کاملاً انتزاعی[۳] می‌آفریند. انتخاب وسیلۀ خاص توسط هنرمند، ازجمله تمپرا[۴]، فرسک[۵]، رنگ‌وروغن، آبرنگ، مرکب، گواش[۶]، رنگ مومی[۷]، یا رنگ کازئینی[۸]، و استفاده‌اش از قالبی مشخص، همچون نقاشی دیواری، بوم، تخته، مینیاتور[۹]، تصویرسازی نسخ خطی، طومار، پرده یا بادبزن[۱۰]، پانوراما[۱۱]، یا هر یک از قالب‌های متنوع مدرن، بر کیفیات حسی، امکانات بیانی، و محدودیت‌های موجود در هر گزینه مبتنی است. با آمیزه‌ای از وسیله، قالب، و نیز اسلوب شخصی هنرمند، تصویر بصریِ منحصر به‌ فردی حاصل می‌شود. سنّت‌های فرهنگی پیشین ـ متعلق به قبایل، ادیان، اصناف، دربارها و حکومت‌هاـ تا حد زیادی بر مهارت، قالب، نگاره‌ها، و مضامین نقاشی نفوذ داشتند و کارکرد اثر هنری را تعیین می‌کردند، که عبارت بودند از کارکرد آیینی، عبادی، تزیینی، تفریحی، یا آموزشی. نقاش، بیشتر در مقام صنعتگری ماهر استخدام می‌شد، نه همچون هنرمندی خلاق. بعدها مفهوم «هنرمند هنرهای زیبا[۱۲]»، در آسیا و اروپای رنسانس[۱۳] شکل گرفت. نقاشان سرشناس، شأنی اجتماعی هم‌تراز با دانشمندان و درباریان یافتند؛ آثارشان را امضا می‌کردند، و برای طرح، مضمون و نقوش آثارشان، خود تصمیم می‌گرفتند، و با حامیانشان روابطی شخصی برقرار می‌کردند. در طول قرن ۱۹، نقاشان جوامع غربی به‌تدریج پشتیبانی حامیانشان را ازدست دادند و موقعیت اجتماعی نوینی یافتند. نیاز به فضایی برای فروش آثار، جانشین حمایت حامیانِ هنری شد. به ‌این ‌ترتیب هنرمندان در خلق زبان بصری خاص خود، طبع‌آزمایی با قالب‌های جدید، مصالح نامعمول، و اسلوب مختلف، آزادی یافتند. برای مثال برخی نقاشان انواع هنرها را با هم می‌آمیزند، ازجمله برای خلق طرح‌های انتزاعیِ سه‌بعدی، نقاشی و مجسمه‌سازی را تلفیق می‌کنند. برخی دیگر اشیای واقعی را به‌شیوۀ کلاژ[۱۴] به بوم‌هایشان منضم می‌سازند، یا برای به‌کارانداختن سطوح و حجم‌های رنگیِ جنبان[۱۵]، از نیروی برق کمک می‌گیرند. در هنر مفهومی[۱۶]، اغلب هنرمند اندیشه‌ها و تصورات خود را با استفاده از رسانه‌ها و ترفندهای مختلف عرضه می‌کند؛ حال آن‌که در هنر اجرا[۱۷]، هنرمند، خود بخشی از اثر هنری است. کوشش خستگی‌ناپذیر در گسترش مرزهای بیان در هنر غرب، تغییرات پیاپی سبکی را در سطح بین‌المللی در پی داشته است. موفقیت شگفت‌آور جنبش‌های جدید نقاشی، با مبادلۀ سریع‌ اندیشه‌ها از طریق مجلات هنری بین‌المللی، نمایشگاه‌های کشوری و بیناکشوری، و مراکز هنری، روبه فزونی گذاشته است. برای تاریخ نقاشی (← هنر_قرون_وسطایی[۱۸]) و غیره. برای سبک عمدۀ هنر غرب نیز ← روکوکو[۱۹] و غیره

 


  1. aesthetic
  2. tone
  3. abstract
  4. tempera
  5. fresco
  6. gouache
  7. encaustic
  8. casein
  9. miniature
  10. fan
  11. panorama
  12. fine artist
  13. Renaissance
  14. collage
  15. kinetic
  16. conceptual art
  17. performance art
  18. medieval art
  19. rococo