همه خداپنداری
همهخداپنداری (pantheism)
(یا: پانتئیسم) آموزهای که همه جهان (به یونانی pan، به معنی همه) را با خدا (به یونانی theos به معنی خدا) همذات میداند و برای آن شأن الهی قائل است. به بیانی دیگر جهان چیزی جز جلوه و ظهور خداوند نیست. این تلقی را کم و بیش در ادیان مصر باستان و هند و نیز در مکاتب رواقی، نوافلاطونی و عرفان یهودی و مسیحی و برخی فیلسوفان اروپایی ازجمله جوردانو برونو، مایستر اکهارت، اسپینوزا، فیشته، شلینگ و هگل باز میبینیم. متفکر ممکن است مراحل تفکرش را از نوعی آگاهی به واقعیت الهی[۱] آغاز کند و سپس دربارۀ رابطۀ امور غیرالهی با امور الهی به تفکر پردازد؛ این طرز فکر معمولاً همهخداپنداری غیرجهانی[۲] نامیده میشود. برعکس، متفکر ممکن است کارش را از شناخت واقعیتِ کاملِ هستیهای متناهی و تغییرپذیر آغاز کند و نام خدا را به کلیت فراگیر همۀ آنها بدهد؛ این موضع را همهخداپنداری جهانی[۳] مینامند. بارزترین نحوههای معرفی آیین همهخداپنداری غیرجهانی از سنت هندو ناشی میشود که بزرگترین نمایندۀ فلسفی آن شانکارا[۴] بود. دشواریهای این نیستانگاری جهان[۵] در نظام فکری او مشهود است: ازجمله گرایش به انکار واقعیت امور متناهیِ تغییرپذیر، گرایش به انکار شر، گرایش به انکار واقعیت آزادی و تصادف و گرایش به تلقی شخصیت فردی بهمنزلۀ امری اساساً غیرواقعی. در تفکر غربی، باروخ اسپینوزا[۶]، بزرگترین نمایندۀ موضعی است که تقریباً بدون چون و چرا مبتنی بر همهخداپنداری است. نگرش او نمایانگر نقدی مهم بر نگرش رایج، که براساس آن واقعیتِ خدا به نحوی خارج از واقعیت جهان بهشمار میرود، است.