پدیدار شناسی
پَدیدارشِناسی (phenomenology)
(یا: پدیدهشناسی؛ فنومنولوژی) این اصطلاح را یوهان هاینریش لامبرت[۱] (۱۷۲۸ـ۱۷۷۷) و کانت در توصیف آگاهی و تجارب آن، بهکار بردند. هگل آن را برای پژوهش تاریخی در تحول خودآگاهی، از تجربههای حسی اولیه تا اندیشۀ کاملاً آزاد و عقلانی، بهکار برد. اما تولد حقیقی این مکتب به اندیشههای فلسفی هوسرل[۲] و شاگردانش در آغاز قرن ۲۰ گره خورده است. پرسش هوسرل همان پرسش بنیادی فلسفی از ماهیت پدیدارها یا فنومنها، و پدیدارشناسی نام جدید فلسفه بود. روش پدیدارشناسی برخلاف مابعدالطبیعۀ سنتی که پدیدارها را نمودهای تحریفشدۀ واقعیتی پنهان در زیر آنها میداند، بر آن است که پدیدارها را همانطور که پدیدار میشوند، توصیف کند. به همین دلیل پدیدارشناسی برخلاف روش تجربی علوم طبیعی و روش استنتاجی علوم ریاضی، از روش توصیفی بهره میجوید. واقعیت یا ماهیت در هیچ جای دیگری جز در پدیدارها وجود ندارد و هوسرل در تأملات دکارتی[۳] مقدار نمود و مقدار واقعیت را برابر میداند. پدیدارشناسی، هرآنچه را که در آگاهی حاضر میشود و نحوههای مختلف حضور آنها (اَعمال ادراکی، تخیلی، ارادی و غیره) را بررسی میکند. روش پدیدارشناسی برای ایضاح ساخت ماهوی آنها، که ممکن است در وهلۀ اول آشکار نباشد، «اپوخه[۴]ی» پدیدارشناختی یا «بینالهلالین نهادن[۵]» یا «تقلیل استعلایی[۶]» نامیده میشود. نخستین گام این روش عبارت است از تعلیق اعتقاد به وجود جهان واقعی، که هوسرل آن را «تز طبیعی[۷]» یا «رویکرد طبیعی[۸]» مینامد. از این پس همهچیز فقط بهعنوان متضایف[۹] آگاهی حفظ میشود و هر پدیداری باید به عملی از آگاهی که آن را قصد میکند، برگردانده شود. معنای پدیدار چیزی جز همین تضایف[۱۰] قصدی با آگاهی نیست. به عبارت دیگر، هر پدیداری باید به آگاهی بهعنوان منشاء تقویم آن تحویل شود. در آثار هوسرل همواره نوسانی میان توصیف جهان بهعنوان امری مقدم بر آگاهی و جهان بهعنوان فرآوردۀ آگاهی موجود بوده است. اما پدیدارشناسان بعدی با به زیر سؤالبردن نقش مطلق آگاهی استعلایی، پدیدارشناسی را در جهات متفاوتی پیش راندند. مرلوپونتی[۱۱] با ردّ امکان تقلیل کامل، بر رابطۀ ناگسستنی و اولیۀ میان آگاهی و جهان تکیه کرد و پدیدارشناسی را در جهتی وجودی بسط داد، و لویناس در جستوجوی منشائی عمیقتر از آگاهی برآمد. گرچه پدیدارشناسی به مکتب اصالت روانشناسی از این جهت که آگاهی، بهویژه منطق، را به امری طبیعی تبدیل میکند بهشدت میتازد، اما رابطهای حسابشده با علوم مختلف، بهویژه علوم انسانی، نظیر روانشناسی، جامعهشناسی و روانکاوی را حفظ میکند و به ایضاح حوزۀ عمل و مبانی آنها میپردازد. نیز ← پدیدار