جمعیت
جمعیّت (population)
تعداد افراد ساکن در منطقهای خاص، نظیر شهر یا کشور، در زمانی معیّن. بررسی ویژگیهای جمعیتیِ جوامع و توزیع و ساختار و منابع و الگوهای مهاجرت[۱] جمعیتها را جمعیتشناسی[۲] میخوانند. اطلاعات دربارۀ جمعیت از راههای متعددی بهدست میآید؛ ازجملۀ این راهها ثبتِ زاد و ولدها و مرگومیرهاست که جمعآوری و تحلیل این دادهها را «آمارشناسیِ حیاتی[۳]» میخوانند. دولتها برای برنامهریزی در آموزش و بهداشت و مسکن و حملونقل درونشهری و بین شهری به اطلاعات تفصیلی درخصوص توزیع و تراکم و تغییر جمعیتی نیاز دارند. این اطلاعات معمولاً از طریق سرشماری بهدست میآید و دادههایی درخصوص جنسیت، سن، شغل، و ملیت افراد را فراهم میآورد. در دوران باستان، رومیان عمدتاً برای اخذ مالیات و سربازگیری سرشماری میکردند، امروزه، بیشترِ کشورها منظماً سرشماری میکنند، در امریکا از ۱۷۹۰ هر ۱۰ سال یکبار سرشماری به عمل آمده است. نخستین سرشماریها در اروپا در ۱۸۰۰ و ۱۸۰۱ برای تحلیل آماری جمعیت در کشورهای ایرلند، ایتالیا، اسپانیا، و انگلستان و در شهرهای برلین، لندن، پاریس، و وین صورت پذیرفتند. سرشماری جمعیت نیویورک نیز در همان زمان انجام یافت. در بیشتر کشورهای جهان در ۱۰ سال گذشته حداقل یکبار سرشماری به عمل آمده است. رشد فزایندۀ صنعت در اروپا و امریکای شمالی در قرنهای ۱۹ و ۲۰ و ماشینیشدن کشاورزی موجب شد که بسیاری از افراد برای کاریابی از مناطق روستایی به شهرهای رو به گسترش مهاجرت کنند. این امر تغییرات گستردهای در توزیع و تراکم جمعیت به بار آورد. در آغاز قرن ۱۹ فقط بیست درصد از جمعیت انگلستان در شهرها زندگی میکردند. امروزه جمعیت شهری در کشورهای مغربزمین به ۹۵ درصد رسیده است. بهبود سطح زندگی و آموزش و مراقبتهای بهداشتی و رفاه اجتماعی منجر به کاهش میزان زاد و ولد[۴] و مرگومیر[۵]، بهویژه میزان مرگومیر کودکان[۶]، شده است. از مهمترین جهتگیریها در کشورهای صنعتی نوین کاهش میزان باروری[۷] است که در اصطلاح اجتماعیـ اقتصادی به تغییر جمعیتی[۸] تعبیر میشود. کاهش میزان باروری و مرگومیر به بروز تعادل جمعیتی منجر شده است؛ نظیر آنچه در دوران پیشاصنعتی رخ داده بود. این تغییر در الگوها و مشخصههای جمعیتی در یک منطقه را میتوان بهشکلی فشرده در هرم جمعیت[۹] یا بهکمک هیستوگرام[۱۰] و نمودار ستونی[۱۱] نشان داد. در کشورهای کمتر صنعتیشدۀ افریقا، آسیا، و امریکای جنوبی میزان مرگومیر از اواسط قرن ۲۰ کاهش یافت اما میزان زاد و ولد در آنها همچنان بالا باقی ماند. به این ترتیب جمعیت این کشورهای کمدرآمد در این دوره افزایشی سریع و فزاینده یافت. از آنجا که کشورهای فقیر بیشترین میزان رشد جمعیت را داشتهاند، جمعیت جهانی بهسرعت رو به افزایش نهاده است. از ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۵، جمعیت جهان سالانه ۱.۷ درصد و جمعیت سالخورده ۲.۷ درصد افزایش یافت. در میانۀ سال ۲۰۰۰ جمعیت جهان به ۶.۱میلیارد نفر رسید و رشد سالانه به میزان ۷۷میلیون نفر بود. برطبق برآورد سازمان ملل متحد، جمعیت جهان در سال ۲۰۵۰ به حداقل ۷.۹میلیارد، در حد متوسط به ۹.۳میلیارد، و حداکثر به ۱۰.۹میلیارد نفر خواهد رسید. در سال ۲۰۰۰ جمعیت کشورهای توسعهیافته ۱.۲میلیارد نفر و جمعیت کشورهای در حال توسعه ۴.۹میلیارد نفر بود. در سپتامبر ۱۹۹۴ در سازمان ملل متحد همایشی بینالمللی درخصوص جمعیت و توسعه با حضور سیاستمداران ۱۵۰ کشور برگزار شد. در این همایش تأکید شد که برخی از عوامل مهم در کنترل مؤثر جمعیت عبارتاند از بهبود موقعیت زنان در جامعه، گسترش آموزش جنسی و جلوگیری از بارداری، بهویژه در کشورهای کمتر صنعتیشده. از اوایل دهۀ ۱۹۵۰، هند با اجرای طرح تنظیم خانواده[۱۲] در کنترل رشد جمعیت، پیشگام کشورهای در حال توسعه بوده است. اما، هند در آوریل ۲۰۰۱ با بیش از ۱میلیارد نفر جمعیت دومین کشور پرجمعیت جهان، پس از چین، بود. چین نیز میکوشد که، با اجرای سیاست خانوادۀ تکفرزندی، افزایش جمعیت عظیم خود را مهار کند. امروزه، دولتها در بیشتر کشورهای در حال توسعه به نحوی از اجرای طرحهای تنظیم خانواده حمایت میکنند. مطالعات جدی و منظم درخصوص جمعیت از پایان قرن ۱۸ آغاز شد. در این زمان توماس مالتوس[۱۳]، با طرح نظریهاش دربارۀ رشد جمعیت و انتشار شرحی دربارۀ اصول جمعیت[۱۴] (۱۷۹۸) علم جمعیتشناسی را پایه گذاشت. رشد علوم رفتاری[۱۵] در قرن ۲۰ و نیز شکلگیری و پیشرفت علوم رایانه به کمک پژوهشهای جمعیتشناختی آمدند و به آن رونق بخشیدند. در قرن۲۱، ایجاد محدودیت در رشد جمعیت جهان و تثبیت آن، از مهمترین مسائل فرا روی جمعیتشناسان و اقتصاددانان و دولتهاست. برطبق آمار ۲۰۱۱ جمعیت جهان بالغ بر ۷میلیارد نفر است.