دین
دین (religion)
دین در زبان عربی بهمعنای «جزا» و شریعت بهمعنای «راه» و در زبانهای لاتین religion از مصدر لاتینی religare بهمعنی «پیونددادن»؛ پیوند انسان با خدا. در حالت کلّی، دین به نظام عقیدتی یا فلسفهای که اغلب متضمن پرستش خدا یا خدایان است اطلاق میشود. در معنای عام و گستردۀ آن، باور به نیروی فوق طبیعی شرط لازم آن نیست چنانکه مثلاً در ادیان بودا و کنفوسیوس وجود ندارد اما برخی، این قبیل نظامات فکری و اخلاقی را نه بهعنوان دین بلکه مکتبهایی میدانند که شباهتهایی با دین دارند. ولی در هر حال ایمان با پاداش همراه است، پاداشی که گاه از آن به رهایی از حیات انسانی (دین بودا) یا بهرهمندی از حیات اخروی (مسیحیت، اسلام) یا فواید دنیوی (همچون در بوداییگری سوکا گاکّایی) تعبیر میشود. ادیان را ـ که در طول تاریخ اشکال گوناگونی به خود گرفتهاند ـ میتوان در یک تقسیمبندی کلی در چند دسته جای داد: ادیان باستانی و پانتئیستی (یا: همهخداپنداری) مانند دینهای بابلی، آشوری، مصری، یونانی و رومی؛ ادیان جاندارانگارانه یا چندگانهپرستانه، از قبیل ادیان کهن افریقای مرکزی، امریکای لاتین و جزایر کارائیب؛ و دینهای دیرین سال سرخپوستان امریکا، مائوریها، بومیان استرالیا، و اقوام جاوهای؛ ادیان شرقی، مثل ادیان هندو، بودایی، جِین، زردشتی، کنفوسیوسی، دائو/تائو، و شینتو؛ دینهای صاحب کتاب یا ادیان ابراهیمی مانند یهودیت، مسیحیت (که سه مذهب بزرگش کاتولیک و ارتُدوکس و پروتستان است) و اسلام (که دو مذهب عمدهاش تسنن و تشیع است)؛ و دینهای تلفیقی و اشتقاقی، مانند مورمونها در امریکا.
دین و رفتار. یکی از وجوه مشترک دینها اعتقاد به نظارت خدا (یا خدایان) بر رفتار افراد و قضاوت او در مورد آن است، اگرچه معیارهای اخلاقی منتسب به خدا در ادیان مختلف بسیار متفاوتاند. پس باید از خدا فرمان برد؛ یا دستکم خشم او را نباید برانگیخت، وگرنه انسان کیفر خواهد دید. کمک خدا را معمولاً از راههایی میتوان بهدست آورد. در غالب دینها اعتقاد به پاداش و کیفر پس از مرگ نیز وجود دارد. علاوه بر این مفاهیم عمومی، انبوهی از مناسک و اعمال هم مانند توبه، دعا، اعیاد، و قربانی با ادیان همراه است. دینها معمولاً تعلیماتی هم دربارۀ اخلاق و آخرت دارند. مطالعات دینی و دینپژوهی تطبیقی به مطالعۀ بیطرفانۀ ادیان میپردازد. از میان انواع مطالعات دینی میتوان از روانشناسی دین، فلسفه دین و جامعهشناسی دین نام برد. در روانشناسی دین که حالات روانیِ متأثر از دین ـ مانند خلسه، تسخیرشدگی شیطانی، توکلدرمانی ـ و علل احتمالی آنها بررسی میشود؛ «فلسفۀ دین» با مطالعه و بررسی مسائل کلی مربوط به دین، همپوشی زیادی با الهیات پیدا میکند. تا دورۀ روشنگری در غرب، جهانشمولی دین مسلّم تلقی میشد، اگرچه میدانستند اقسام متفاوتی دارد. در برخی از کشورهای غربی مانند امریکا اعتقاد دینی هنوز قوی است، ولی جوامع غربیِ دیگر، اغلب غیرمذهبیاند.
علل اعتقاد دینی. برخی روانشناسان و جامعهشناسان را عقیده بر این است که ریشۀ دین احتمالاً در فکر فرورفتن انسان دربارۀ ناشناختهها، نیازش به یافتن توضیحی برای پدیدههای دشوار فهم، مبهوتشدنش دربرابر نیروهای طبیعت، نیاز روانیاش به تکیهگاه خارجی، و حرمت قائلشدنش برای نیاکان خویش یا توتمهای قبیلهاش بوده باشد. یونگ[۱] و آدلر[۲] دو تن از روانکاوانی که بعد از فروید کارهای او را دنبال کردند، طی پژوهشهای خود نشان دادند که گرایش به دین ریشه در ضمیر ناخودآگاه و سرشت مشترک آدمی دارد. آنان علاوه بر سه بعد مستقل روحی ـ حقیقتجویی، زیبادوستی، نیکی که بهترتیب خاستگاه علم، هنر و اخلاقاند ـ از حس مستقل دیگری که از آن بهعنوان «حس قدسی» یا «حس پرستش» یا «حس دینی» نام برده شده است، در ضمیر آدمی خبر دادند که خاستگاه تمایلات دینی در انسان است. آنان اظهار داشتهاند که در زیر مرتبۀ روان ناخودآگاه فردی ـ که مولد تمایلات مطرود است ـ در هر فردی از افراد بشر یک روان ناخودآگاه جمعی وجود دارد که از عناصر جبلّی مشترک بین تمام افراد بشر ترکیب شده است. مبدأ حس دینی در این روان ناخودآگاه جمعی قرار دارد. بعدها روانپژوهان دیگر نیز این موضوع را پیگیری و آن را بسط و گسترش دادهاند. قرآن کریم نیز خاستگاه دین حنیف را سرشت آدمی ـ که آفرینش او بر آن اساس صورت گرفته ـ میداند (۳۰، روم) و طبیعی است آنجا که امری برخاسته از انگیزۀ اصیل فطری است، جستوجوی علت دیگر ـ از قبیل ترس و جهل و امثال آن ـ برای آن منطقاً منتفی است. بسیاری از دینپژوهان استمرار دینخواهی آدمی در طول تاریخ را، هرچند در شکلهای گوناگون و بهرغم همۀ فراز و فرودها، دلیل دیگری برای فطریبودن دین دانستهاند و توضیح دادهاند که هر آنچه فطری و جبلّی است، همواره با آدمی است هرچند بهطور موقت، بنابه شرایطی، ظاهراً از آن فاصله بگیرد ولی در نهایت، راهی برای گریز همیشگی از آن ندارد. نکته دیگر اینکه قرآن حقیقت دین الهی را یکی بیش نمیداند و همه دینهای آسمانی را اسلام ـ در معنای کلی آن ـ میخواند (۱۹، آل عمران) و پیامبران پیشین را مسلمان میداند. بر این اساس است که کلمه دین در قرآن بهصورت مفرد آمده و حالت جمع آن (ادیان) بهکار نرفته است. از منظر قرآن، دین «راهی برای زندگی» است که مصالح دنیوی و اخروی انسان را دربرمیگیرد و با پشتیبانی از عقل و فطرت آدمی ـ که از آن بهعنوان پیامبر درونی یاد میکند ـ راه بهتر زیستن را به وی مینمایاند.