ریکور، پل (۱۹۱۳ـ۲۰۰۵)
ریکور، پُل (۱۹۱۳ـ۲۰۰۵)(Ricoeur, Paul)
پل ریکور Paul Ricoeur | |
---|---|
زادروز |
ولانس ۱۹۱۳م |
درگذشت | ۲۰۰۵م |
ملیت | فرانسوی |
شغل و تخصص اصلی | فیلسوف، هرمنوتیست و منتقد ادبی |
آثار | زمان و حکایت (۳ جلد؛ ۱۹۸۴ ـ۱۹۸۸)؛ از متن تا عمل (۱۹۹۱) |
گروه مقاله | ادبیات غرب، فلسفه ، منطق و کلام |
فیلسوف، هرمنوتیست و منتقد ادبی فرانسوی. در ولانس[۱] به دنیا آمد و متأثر از سنت فلسفی اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی بود. در جنگ جهانی دوم در اسارت آلمانیها، با آثار هوسرل، هایدگر و یاسپرس آشنا شد و کتاب ایدهها[۲] اثر هوسرل را به زبان فرانسه ترجمه کرد. در ۱۹۴۸ در دانشگاه استراسبورگ به مقام استادی رسید و در ۱۹۵۷ در دانشگاه نانتر[۳] پاریس تدریس کرد. از ۱۹۷۸ با دانشگاه شیکاگو به همکاری پرداخت. ریکور بیش از ۳۰ اثر منتشر کرده و نمایندۀ فرانسوی هرمنوتیک[۴] بهشمار میرود. دغدغۀ همۀ آثار ریکور جستوجوی معنای زندگی و تفسیر و تأویل خود است، و در این معنی است که نظریهای در روایت پیش مینهد. از نظر ریکور فهم ما از خودمان، همانند فهم ما از تاریخ، خیالی[۵] است، یعنی نه مستقیماً بلکه از طریق تعبیر تخیل بهدست میآید. اصولاً ذهنیت انسان به شکل زبانشناختی طراحی شده و با واسطۀ نمادها[۶] عمل میکند. نماد همانند تعبیرهای آن، گسترهای ناهمگون و متکثر است. نماد وسیلهای است برای اندیشیدن، اما انسان در واقع با اندیشیدن به نمادها به خودش میاندیشد. زیرا هیچ تصور یا فهمی از خود وجود ندارد که با واسطۀ نشانهها، نمادها و متنها صورت نگیرد. روش ریکور تأویل ظنّ[۷] است زیرا گفتار در آن واحد، آشکارکننده و مستورکنندۀ حقیقت وجود است. در عینحال، سبک تأویل ریکور را میتوان سبکی دیالکتیکی یا تنشی[۸] نامید، زیرا عناصر و گفتمانهای بسیار ناهمگون را بههم میآمیزد تا گفتمانی مرکب با معانی جدید بسازد؛ بدون اینکه ویژگی عناصر سازندۀ آن را ازدست بدهد. مثلاً ماهیت حیات روانی ما را با تنشی میان مفاهیم زیستشناختی عصبی ما از ذهن و مفاهیم پدیدارشناختی توضیح میدهد و یا رفتار انسان را به کمک تنشی میان علل مادی و انگیزههای ذهنی تبیین میکند. ریکور برخلاف بعضی متفکران که روش تبیین[۹] در علوم طبیعی را با روش فهم[۱۰] در علوم انسانی در تقابل میگذارند، آنها را دارای ارتباط ضروری میداند، زیرا خصلت میانجیگرانۀ معنا، ارتباط دائمی شیوۀ تأویل را با روشهای سایر علوم ایجاب میکند. این سبک تنشی با تنشهای وجود ذاتی انسان سازگار است. فلسفه راهی برای بیان این تعارض پیدا میکند. این تنشها سبب میشوند ما بتوانیم جهتگیریها و دورنماهای متفاوتی اختیار کنیم و شیوههای گوناگونی برای تحلیل و فهم خودمان بسازیم. اختلاف در این صورتبندیهای نظری حاکی از جهل ما نیست بلکه اقتضای تنشهای حاکم بر وجود انسان است. ریکور برخلاف پساساختارگرایانی نظیر فوکو و دریدا که ذهنیت را معلول زبان میدانند، ذهنیت را به بدن انسان و جهان وابسته میداند و زبان را نسبت به آن امری ثانوی میشمارد. او برخلاف پسامدرنیستها که از تقطیع اِگو و ازخودبیگانگی سخن میگویند، نظریۀ روایی خود را راهی به سوی حیات منسجم و با معنا، یعنی حیات نیک، میداند. نیت اخلاقی بهمعنای جستوجوی زندگی حقیقی، همراه با دیگری و برای دیگری در نهادهایی عادلانه است و در خواست ارتقای متقابل آزادیها ریشه دارد. قدرت سیاسی مسئول امری شکننده است زیرا انسان و نهادهای عدالت ماهیتاً آسیبپذیرند. سیاست همچون عرصۀ انجام کردار نیک، فقط با هوشیاری شهروندان، که این نیز محصول سیاست است، نجات مییابد. از آثارش: حاکمیت استعاره[۱۱] (۱۹۷۴)؛ تأویل و علوم انسانی[۱۲] (۱۹۷۰)؛ جدال تعبیرها[۱۳] (۱۹۴۷)؛ زمان و حکایت[۱۴] (۳ جلد؛ ۱۹۸۴ ـ۱۹۸۸)؛ از متن تا عمل[۱۵] (۱۹۹۱).