رویس، جوسایا (۱۸۵۵ـ۱۹۱۶)
رویْس، جوسایا (۱۸۵۵ـ۱۹۱۶)(Royce, Josiah)
فیلسوف و معلم امریکایی، از نمایندگان پیشتاز ایدئالیسم در امریکا. در گراسوَلِی[۱]، واقع در کالیفرنیا[۲]، متولد شد و در رشتۀ مهندسی تحصیل کرد اما پس از فراغت از تحصیل به فلسفه روی آورد. هنگامی که در اروپا دانشجو بود، تحت تأثیر نوشتههای هگل[۳] قرار گرفت. عقیده داشت که اندیشۀ انسانی و جهان خارجی با یکدیگر هماهنگ و متحدند. او به حقیقت مطلق معتقد بود و استدلال میکرد که هرکس باید به وجود آن معتقد باشد. انکارِ وجودِ حقیقتِ مطلق تأییدکنندۀ وجودِ حقیقتِ دیگری است، و از اینرو امکانِ وجودِ حقیقت را تأیید میکند. رویس گمان میکرد که گوهر دین همانا وحدت اجتماع یا وفاداری[۴] است و وفاداری به نظم اخلاقی جهان مهمترین تعهد اخلاقی نوع بشر است. او مطالبی دربارۀ کلیسایی خیالی نوشت که اعضایش از آن گونه وفاداری برخوردار بودند. به عقیدۀ وی، رستگاری از هماهنگی فردی با مقصد و تجلی امور فوقطبیعی ناشی میشود. رویس به رشتههایی چون منطق ریاضی، تاریخ، روانشناسی و نقد ادبی نیز پرداخته است. شماری از نوشتههای فراوانش عبارتاند از جنبۀ دینی فلسفه[۵] (۱۸۸۵)؛ روح فلسفۀ جدید[۶] (۱۸۹۲)؛ مفهوم خدا[۷] (۱۸۹۷)؛ مسئلۀ مسیحیت[۸] (۱۹۱۳).