حیات گرایی
حیاتگرایی (vitalism)
نظریهای فلسفی که بر پایۀ آن موجودات جاندار، هر قدر هم که ساده باشند، از موجودات غیرجاندار متفاوتاند زیرا از نوعی «نیروی حیاتی[۱]» غیرفیزیکی و غیرشیمیایی برخوردارند. در نظر حیاتگرایان، موجودات جاندار را نمیتوان تنها به کمک قوانین فیزیکی ـ شیمیایی تبیین کرد. حیاتگرایی را باید از نگرشهای دینی و الهی دربارۀ ماهیّت زندگی متمایز دانست، زیرا حیاتگرایان نیروی حیاتی را لزوماً به آفریدگار یا موجودی متعالی نسبت نمیدهند (اگرچه حیاتگرایی با چنین عقایدی سازگار است). میتوان گفت که، در غرب، حیاتگرایی در پیشرفتهترین صورت خود در آثار افلاطون و ارسطو و در زمان ما در آثار برگسون بهظهور رسیده است. فعلیت یا کمال[۲] در ارسطو گونهای از نیروی حیاتی بود که همۀ امکانهای بالقوه را به واقعیتهای بالفعل تبدیل میکرد. برگسون نیز به نیرویی خلاق به نام «شور زندگی» معتقد بود که موجودات زنده از آن برخوردارند و باعث تمایز قطعی آنها از موجودات غیرزنده میشود. امروزه اندک است شمار زیستشناسانی که برای حیاتگرایی در هریک از گونههایش ارزش و اعتباری قایل باشند.