بلاغت
بَلاغت
عنوان مجموعۀ سه علم معانی، بیان و بدیع از دانشهای زبان و ادب عربی. این علوم، همچون علوم ادبی دیگر، پس از ظهور اسلام در عهد امویان پدید آمد و در دورۀ عباسیان به نضج و کمال رسید. هرچند هدف اساسی از طرحِ آن، شناخت و اثبات اعجاز لفظی قرآن بود، لیکن رهاوردِ آن، بازشناسی سخن فصیح و بلیغ، آگاهی بر لطایف و دقایق کلام و درک محسّنات ذاتی و عَرَضیِ آن است. علم معانی (معنیشناسی برای تحقّق مطابقت کلام با مقتضای حال)، علم بیان (زیباییشناسی و صور خیال برای دانستن روشهای گونهگون ارائۀ یک معنی) و علم بدیع (سخنآرایی)، که اکنون از هم جدا گشته، در آغاز به یکدیگر آمیخته و در لابهلای علوم و مباحث ادبی دیگر، مانند اعجاز قرآن و معانی آن، نحو و اسرار آن، قواعد شعر و نقد آن پراکنده بود و عنوان مستقل نداشت. ابوعبیده، شاگرد خلیل بن احمد، زبانشناس قرن ۲ق، نخستین کسی است که پارهای از این مباحث را در کتاب خود مجازالقرآن آورده است. امّا ابن معتز با تألیف کتاب بدیع در ۲۷۴ق مباحث این علوم را از علوم ادبی دیگر جدا ساخت. معروف است که شیخ عبدالقاهر جرجانی، پیشوای بلاغت عربی، در قرن ۵ق افتخار تجزیۀ کامل این سه علم را نصیب خود کرد. پس از شیخ، زمخشری در تفسیر کشاف، بسیاری از اصول و قواعد این علوم را مطرح ساخت، تا آنکه سکّاکی با تألیف مفتاحالعلوم کار را به نهایت رسانید و زان پس این کتاب محور کتب و مباحث بلاغت گردید. خطیب قزوینی، قطبالدین شیرازی، تفتازانی و میر سید شریف جرجانی از دیگر استادان نامور بلاغت بهشمار میآیند. در علم معانی اسناد خبری، احوال مسندالیه، احوال مسند، احوال متعلّقات فعل، قصر، انشاء، فصل و وصل، ایجاز و اطناب و مساوات؛ و در علم بیان تشبیه و استعاره و مجاز و کنایه؛ و در علم بدیع آرایههای لفظی و معنوی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. گفتنی است هرچند پیشینۀ برخی مباحث این علوم در یونان و هند و ایران به قبل از اسلام برمیگردد، ولی تدوین آن به شکل کنونی، مرهون توجه دانشمندان مسلمان است و در حال حاضر بلاغت فارسی نیز کاملاً تحت تأثیر بلاغت عربی است.