بنیادگرایی اسلامی
بُنیادگرایی اسلامی
جنبشی مذهبی در برخی کشورهای اسلامی، با تأکید بر بازگشت به بنیادهای اولیۀ دینی بهویژه سنت دینی صدر اسلام. این تفکر از قرنها قبل توسط برخی علمای دینی بهویژه در میان اهل سنت وجود داشته و کسانی چون ابن تیمیه در روزگار قدیم، و محمد بن عبدالوهاب در قرون اخیر از مبلغان این جریان دینی بوده و به سلفیه شهرت داشتهاند. مراتب معتدلتری از این تفکر در علمای دیگری چون سید قطب، مودودی، رشیدرضا و دیگران وجود داشته که همگی با مخالفت با سنت عقلی، عرفانی و فلسفی، تأکید اصلی را بر شریعت نهادند و در میان آنان برخی راه قشریگری و تهجر و جمود را پیش گرفتند و قرائتی خشک و ظاهرگرایانه توأم با گرایشهای شدید سلفی از اسلام ارائه کردند که از آن جمله میتوان به وهابیون که حکومت عربستان سعودی را نیز در دست دارند، اشاره کرد. دربارۀ اینکه چرا در قرن حاضر جنبشهای سلفی و بنیادگرایانه از گستردگی روزافزونی برخوردار شدند، تحلیلگران عقیده دارند که وجه اشتراک اغلب این جریانها و جنبشهای مشابه در زمان حاضر احساس سرخوردگی مسلمانان دربرابر غرب و استعمار نو و ازهم پاشیدن سنّتها و ارزشهای دینی و اجتماعی و بهطور کلی واکنش در برابر حملات بیوقفۀ غرب است. بسیاری از مسلمانان تقلید از الگوهای غربی را عامل عقبماندگی خود میدانند. شکست ناسیونالیسم عربی و پانعربیسم، انبوهی از روشنفکران و تودهها را به این باور رساند که باید به ریشهها و سرچشمههای بنیادین اسلام بازگشت. جنگ ششروزۀ اعراب و اسرائیل نماد و نقطۀ عطفی در تقویت و تحکیم این باور بود. رواج و گسترش آداب دینی و رشد روحیه اسلامگرایی در میان انبوه مسلمانان نتیجۀ همین تأثیرات است. راهحلّی که دربرابر این پدیده از سوی گروههای گوناگون اتخاذ شده مختلف است. گروههایی که امروزه به بنیادگرایی شهرهاند، غالباً بازگشت به ظواهر شریعت را، آنچنانکه به نظر آنان در صدر اسلام بوده است، راهحل قطعی میدانند و نسبت به میراث گرانسنگ علمی، عرفانی و فلسفی که در طول اعصار و قرون انباشته شده است، بیمهری نشان میدهند. از سوی دیگر، حوادثی چون قتل انور سادات موجب پیدایش تصویری تهدیدآمیز از بنیادگرایان اسلامی شد. ظهور جنبشهای بنیادگرای سنی در الجزایر (جبهۀ نجات اسلامی) و مصر (جماعةالاسلامیه)، گروه ابوسیاف در فیلیپین، رزمندگان اسلامی چچن در روسیه و سرانجام پیدایش طالبان در افغانستان و سازمان تروریستی القاعده، کشورهای غربی بهویژه امریکا را به وحشت انداخت و آن را تهدیدی جدّی علیه منافع نامشروع خود دانست. بعد از حمله به برجهای دوقلو در نیویورک در ۲۰۰۱، امریکا آن را به القاعده نسبت داد و به بهانۀ مبارزه با آن، به کشور افغانستان و سپس عراق حمله کرد و جمع بیشماری از مردم این دو کشور را به خاک و خون کشید اما نهتنها در مبارزه با تروریسم توفیقی بهدست نیاورد، بر گسترۀ آن در جهان بسی افزود. نباید فراموش کرد که امروزه هر حرکت و جنبشی در جهان اسلام که در جهت منافع غرب و هماهنگ با آن نیست، از سوی غرب «بنیادگرا» خوانده میشود.