تحلیل محتوا
تحلیل محتوا (Content analysis)
نیز (مشهور به تحلیل متن)[۱]. روششناسی[۲] معیاری در علوم اجتماعی در زمینۀ محتوای پیام. اِرل بابی[۳] آن را «مطالعۀ پیامهای انسانی مضبوطی از قبیل کتابها، پایگاههای اینترنتی، تصاویر، و قوانین» تعریف میکند. هارولد لاسوِل[۴] پرسشهای محوری تحلیل محتوا را اینگونه برمیشمارد: «کی چه میگوید، به کی، برای چه، تا چه اندازه، و با چه تأثیری؟» اوله هولستی[۵] تعریف وسیعی از تحلیل محتوا بهدست میدهد و آن را «هر شیوۀ استنتاجی از رهگذر شناسایی عینی و نظاممند ویژگیهای معینی از پیامها» میخواند. تحلیل محتوا به پژوهشگر اجازه میدهد اطلاعات بسیاری از متن بهدست آورد و مختصاتی از آن مثل بسامد کلید واژههای آن را بهطور نظاممند شناسایی کند. یافتن سازههای مهم محتوای پیام نیز این امکان را فراهم میآورد. اما این اطلاعات را باید در چارچوب نظری معینی دستهبندی کرد و لازمۀ آن تحلیل دادههاست. بدینسان خوانش معنیدار محتوا تحقق مییابد. مثلاً در ۱۹۷۶ دیوید رابرتسون[۶] چارچوبی رمزی برای مقایسۀ روشهای رقابت حزبی بین احزاب انگلیسی و امریکایی پدید آورد. در ۱۹۷۹ گروهی پژوهشی بهمنظور دستیابی به روشی قیاسی و محتواییـتحلیلی برای مواضع سیاسی احزاب، از رابرتسون الگو گرفت. در برزیل همین شیوۀ دستهبندی را کاروالیو[۷] در سال ۲۰۰۰ برای مقایسهای تحلیلی بین اعلامیهها و بیانیههای رادیوـتلویزیونی احزاب در سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۴ بهکار برد. از دهۀ ۱۹۸۰ تحلیل محتوا ابزار کارآمدی برای اندازهگیری میزان موفقیت در برنامههای روابط عمومی، بهویژه روابط رسانهای، و ارزیابی وجهۀ رسانهای شده است. در این شاخۀ تحلیلی، دادههای تحلیل محتوا را معمولاً با دادههای رسانهای همچون شمارگان، مخاطبان، عدۀ بینندگان و شنوندگان و دفعات چاپ، ترکیب میکنند.