تقابل

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

تَقابل

(در لغت به‌معنی دو چیز را مقابل هم قراردادن) در اصطلاح منطق، قرارگرفتن دو واژه یا مفهوم و دو قضیه در برابر یکدیگر. تقابل در دو حوزۀ تصورات و تصدیقات بررسی می‌شود. ۱. در حوزۀ تصورات (تقابل دو واژه): عبارت است از تقابل دو چیز که وجودشان در یک موضوع و در یک زمان و از یک جهت محال است و به چهار قسم بخش می‌شود: الف. تقابل سلب و ایجاب، که عبارت است از تقابل دو واژه که یکی از آن‌ها سلب یا نفی دیگری است، مثل انسان و لاانسان یا حیوان و غیرحیوان. جمع و رفع دو واژۀ متقابل به سلب و ایجاب ممکن نیست چنان‌که فی‌المثل موجود یا انسان است یا غیرانسان؛ ب. تقابل تضاد، که تقابل دو عَرَض است از یک جنس که بین آن‌ها غایت بُعد برقرار است، مثل تقابل سیاهی و سپیدی که هر دو از جنس رنگ‌اند. اجتماع دو امر متضاد ناممکن، ولی ارتفاع آن‌ها ممکن است؛ مثلاً یک چیز نمی‌تواند هم سیاه باشد هم سفید، ولی امکان دارد نه سیاه باشد نه سفید؛ ج. تقابل تضایف، که تقابل بین دو مفهوم است که تصورکردن یکی از آن دو همبسته به تصور دیگری است، مثل پدری و پسری؛ د. تقابل عدم و ملکه، که تقابل بین دو چیز است که یکی از آن دو وجودی و دیگری عدمی است، منتهی عدم همان امر وجودی. مثل بینایی و نابینایی که نابینا، شایستگی و شأن بینایی دارد؛ ۲. در حوزۀ تصدیقات (تقابل دو قضیه): تقابل دو قضیه که در موضوع و محمول و لواحق آن دو، متحد و در کیف (سلب و ایجاب) مختلفند. به دو قضیه که دارای چنین اتحاد و چنین اختلافی باشند، «متقابلان» گویند. از صدق یا کذبِ یکی، صدق یا کذب دیگری حاصل می‌شود، مثلِ: «هر انسانی حیوان است» (صادق) یا «هیچ انسانی حیوان نیست» (کاذب). از تقابل و نیز از عکس، در برابر قیاس به استنتاج بی‌واسطه تعبیر می‌شود. تقابل دو قضیه بر سه گونه است: الف. تقابل سلب و ایجاب، که عبارت است از دو قضیۀ کلیه یا دو قضیۀ جزئیه که در موضوع و محمول، متحد و در سلب و ایجاب (کیف) مختلفند: ۱) دو قضیۀ کلیه: «هر انسانی حیوان است» (صادق) یا «هیچ انسانی حیوان نیست» (کاذب) این گونه تقابل، تقابل تضاد است؛ ۲) دو قضیۀ جزئیه: «بعضی از مردم نویسنده هستند» (صادق) یا «بعضی از مردم نویسنده نیستند» (صادق). این گونه تقابل، داخل در تضاد یا داخلتان تحت تضاد نام دارد. تقابل سلب و ایجاب اعم از تقابل تضاد و داخلتان تحت تضاد است؛ ب. تقابل تضاد، که گونه‌ای از تقابل سلب و ایجاب است و آن تقابل دو قضیۀ کلیه است که در کیف اختلاف دارند و بر آن دو قضایای متضاد اطلاق می‌شود. قضایای متضاد یا هر دو کاذب‌اند، مثلِ: «هر انسانی شاعر است» یا «هیچ انسانی شاعر نیست»، یا یکی صادق و دیگری کاذب است، مثلِ: هر انسانی حیوان است» (صادق) یا «هیچ انسانی حیوان نیست» ( کاذب)؛ ج. تقابل تناقض، که تقابل دو قضیه است که اولاً در هشت مورد اعم از موضوع، محمول، مکان، شرط و اضافه، جزء و کل، قوه و فعل، و زمان متحدند و ثانیاً، هم در کیف و هم در کم اختلاف دارند، مثلِ: «هر انسانی حیوان است» (موجبه کلیه/صادق) «بعضی انسان‌ها حیوان نیستند» (سالبۀ جزئیه/کاذب) از دو قضیۀ متناقض یکی صادق است و دیگری کاذب.