حافظ، شمس الدین محمد ( ـ شیراز ۷۹۲/۷۹۱ق)
شمسالدین محمد حافظ (بین 717 الی 729ق- شیراز ۷۹۲/۷۹۱ق)
شمسالدین محمد حافظ | |
---|---|
ملیت | ایرانی |
نامهای دیگر | خواجه حافظ |
شغل و تخصص اصلی | شاعر |
دوره | قرن 7 قمری |
آثار | دیوان اشعار |
جوایز و افتخارات | تاثیرگذاری بر بسیاری از نویسندگان وشاعران و فلاسفه؛ از جمله گوته، روکرت، هوگو، بالزاک، آندره ژید و نیچه |
(یا: خواجه حافظ؛ حافظ شیرازی) ملقب به لسانالغیب و ترجمانالاسرار، شاعر ایرانی. از زندگی حافظ اطلاعی چندان نمانده و صاحب تذکرهها نیز به اختلاف دربارۀ او و نسل و نسب و مذهبش سخن راندهاند. جد حافظ را برخی شیخ غیاثالدین و پدرش را بهاءالدین و از اهالی کوپای اصفهان و شماری کمالالدین و اهل تویسرکان نوشتهاند. در تذکرهها تاریخ تولد او را ۷۲۶ق همچنین بین ۷۱۷ تا ۷۲۹ نیز گفتهاند. در کودکی پدرش را از دست داد. در جوانی علوم معمول زمانه را، اعم از ادب فارسی و عرب و علوم اسلامی و قرآنی، فراگرفت و از درس قوامالدین عبدالله شیرازی بهره برد. حافظ ۴۰ سال کسب علم کرده است. از آن جهت که حافظ قرآن با چهارده روایت بوده به حافظ تخلص و آوازه یافته است و حتی به استناد برخی روایتها حاشیهای بر کشاف زمخشری یا مصباح مُطرَّزی نوشته که البته نمانده است. شیراز در دورۀ حافظ اگرچه از نظر وضع سیاسی آرام و ثبات نداشت، اما مرکز علم و ادب ایران بود که آن هم بهواسطۀ تدبیر اتابکان سلغری فارسی بود. این دوره مصادف با جوانی حافظ است که شاه ابواسحاق اینجو، حاکم فارس، به شاعر عنایتی دارد، اما در خارج از فارس، وحشت و ناامنی حاکم بود. شیرازۀ دولت ابواسحاق با تسلط امیر مبارزالدین و فرزندانش (آل مظفر) از هم گسیخت و خود کشته شد. امیر مبارز سختگیر و کوردل و متعصب بود. حافظ در شعرش از او با عنوان محتسب یاد کرده است. حافظ از میان امیران روزگار خود ابواسحاق اینجو، شاه شجاع، شاه منصور را ستوده و از این میان، به شاه منصور سخت ارادت داشته است. همچنین با شاهان خارج از فارس (جلایریان که در بغداد حکومت داشتند) در ارتباط بود و سلطان اویس جلایر را نیز مدح کرده است. حافظ دوبار از زادگاه خود بیرون رفته، یک بار قصد دکن کرد که از جزیرۀ هرمز فراتر نرفت و بار دیگر به یزد رفت که بیتابانه بازگشت، اما آوازۀ شهرت او به هند، بغداد و آذربایجان رفته بود. با استیلای امیرتیمور گورکانی بر فارس دورۀ آل مظفر نیز پایان گرفت که این مصادف با دورۀ پیری حافظ است. حافظ سنی و شافعی بود و گرایشهای شیعی نیز داشت. چون درگذشت پیکرش را در گلگشت مصلّی بهخاک سپردند و مادۀ تاریخ وفات او «خاک مصلّی» است. از حافظ جز دیوانی دردست نیست و بنابر مشهور بعد از مرگ حافظ محمد گلندام که از یارانش بوده آن را گرد آورده است. جامی در نفحاتالانس حافظ را لسانالغیب و ترجمانالاسرار خوانده است و، از این روی، عبدالله مروارید در ۹۰۷ق، که دیوان حافظ را به دستور ابوالفتح فریدون میرزا، شاهزادۀ تیموری، تقریباً از روی ۵۰۰ نسخه فراهم کرده است، «لسانالغیب» نامید. از حافظ ۵۰۰ غزل بهجا مانده که گویا خود اشعار بد و متوسطش را از بین برده باشد. حافظ شاعر غزلسرا است. با مهارتی کمنظیر در غزلهای خود افکار دقیق عرفانی، حکمی و غنایی را با الفاظ برگزیده همراه کرده است. دیوان اشعار او دربرگیرندۀ چند قصیده، ساقینامه، مثنوی، قطعه و ترانه و اکثر آن غزل است که غزلیات آن نمود و نفوذ بیمانندی یافته است. ترکیبات حافظ تازه و بدیع است و در ساختن این ترکیبات نهایت قدرت و کمال ذوق و لطف طبع خود را نشان داده است. راز جاودانگی شعر حافظ طنز و امیدبخشی و طربناکی اوزان و کاربرد انواع ایهام و حسن تعلیل است. او اسطورهساز بزرگی است و پیر مُغان، می، مُغبَچه، خرابات مغان و حتی رند، که این همه به آن مشهور است، از آفرینشهای طبع اوست. حافظ بیش از هر شاعری از شاعران پیش از خود تأثیر پذیرفته است؛ از سنایی گرفته تا انوری و خاقانی و ظهیر فاریابی، نظامی، کمالالدین اسماعیل اصفهانی، عراقی، سعدی و خواجو. آنچنان غزل را به اسلوب و به تمامی معنا پربار سروده که حتی شاعران پس از خود را تا سالها تحتالشعاع قرار داده است. از آنجا که شعر حافظ در خیلی موارد حالتهای مختلف روحی انسانی را بازگو میکند، به دیوان وی تفأل نیز میزنند. اشعار حافظ به بیشتر زبانهای زندۀ دنیا ترجمه شده است. گوته، روکرت، هوگو، بالزاک، آندره ژید و نیچه از او متأثر بودهاند. نخستین تصحیح انتقادی دیوان حافظ از علامۀ قزوینی و قاسم غنی است (۱۳۲۰ش). بر اشعار حافظ بسیاری کسان شرح نوشتهاند.