حوزه کورنائیان
حوزه کورنائیان[۱]
از حوزههای کوچک سقراطی منتسب به آریستیپوس کورنی[۲]. آریستیپوس(ح435 - پ.م ) او ابتدا با تعلیمات پروتاگوراس آشنا شد و سپس با سقراط مرتبط گردید و تحت تأثیر تعلیمات او قرار گرفت. او با این دیدگاه پروتاگوراس که حواس به ما معرفت یقینی میدهد موافق بود، اما اعتقاد داشت این خصوصیت حواس، در مورد اشیاء فی نفسه و آگاهیهای دیگران صدق نمی کند. لذا احساسهای شخصی[۳] باید پایه و اساس رفتار عملی قرار گیرد. از نظر آریستیپوس غایت رفتار انسان باید کسب لذت باشد. احساس در آدمی بر اثر حرکت ایجاد می شود. حرکت ملایم، احساس لذت، حرکت تند، احساس درد و بی حرکتی فقدان لذت و درد را همراه دارد. بنابر این غایت اخلاقی که لذت است، غایتی مثبت میباشد. ولی سقراط فضیلت را تنها راه سعادت و نیکبختی و غایت زندگی میدانست و غایت بودن لذت را نفی کرده بود.
کورنائیان لذت جسمانی[۴] را بر لذت عقلانی[۵] به خاطر شدّت و قوت آن برتری مینهادند. البته مرد خردمند در انتخاب خود از لذت باید آگاهی و شناخت آینده را در نظر بگیرد. همچنین باید از افراط و زیادهروی در کسب لذات، که به درد و رنج منجر می شود و نیز ولنگاری که باعث مجازات از طرف دولت یا محکومیت عمومی خواهد شد خودداری کند. پس انسان خردمند برای اینکه از لذت هرچه بیشتر برخوردار گردد، باید داوری داشته باشد که به ارزیابی لذتها بپردازد و همچنین سعی کند گرفتار و اسیر لذات نگردد. به این دلیل که افراط در لذتگرایی، درد ورنج به دنبال دارد. انسان باید آمال خود را محدود سازد تا باخوشی و خرمی و قناعت روزگار را بگذراند .
تناقض در تعالیم آریستیپوس بین اصل لذت آنی و اصل داوری، به اختلاف نظر، در میان شاگردان او منجر شد. به طوریکه یکی از شاگردان او به نام تئودُرُس ملحد اعلام کرد فقط داوری و عدالت خیرند، و ارضای شهوات نفس غیر قابل اعتنا و بی اهمیت بوده و خرسندی روح، سعادت و لذت حقیقی است. هگزیاس شاگرد دیگر او، خواستار بیتفاوتی و بی اعتنایی نسبت به ارضای شهوات نفس بود، لیکن در باره مصائب زندگی و عدم امکان نیل به سعادت و نیکبختی چنان متقاعد شده بود که بر مفهوم منفی غایت زندگی، یعنی فقدان درد و غم، تأکید میکرد.
آنیکرس با تأکید بر جنبه مثبت مذهب کورنائی، لذت مثبت و در واقع ارضای شهوات نفس را غایت زندگی دانست. ولی عشق به خانواده، دوستی و فداکاری برای میهن و حتی کشته شدن برای آن را جزء این مجموعه لذات میدانست. دیدگاه او در خصوص دوستی با نظر تُئودُرُس تفاوت دارد از نظر تئودرس خردمندان خود بسنده هستند و نیازی به دوست ندارند در حالی که از نظر او چنین نیست .
منابع:
1-کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه ج 1 یونان و روم، 1368، ترجمهی سید جلال الدین مجتبوی، چاپ دوم، تهران، انتشارات سروش و شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.