سجع

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

سَجْع

(در لغت به معنی آواز کبوتر) فنّی در نثر فارسی که در آن کلماتی بیاورند که هم‌وزن و در حرف رَوی و یا فقط در حرف رَوی مشترک باشند: «الهی، طاعت فرمودی و توفیق بازداشتی. از معصیت منع کردی؛ بر آن داشتی. ای دیرخشمِ زودآشتی. آخر مرا در فراق بگذاشتی» (خواجه عبدالله انصاری). سجع، بر سه نوع است: ۱. سجع متوازی، که در آن دو کلمۀ دارای سجع در وزن و حرفِ روی مشترک باشند. مانند «بوستان» و «دوستان» در این جملۀ خواجه عبدالله انصاری: «الهی اگر کاسنی تلخ است از بوستان است و اگر عبدالله مجرم است از دوستان است»؛ ۲. سجع مُطَرَّف، که دو کلمۀ دارای سجع در وزن متفاوت، ولی در حرف روی مشترک باشند. مانند «بار» و «دیدار»: «الهی، چون سگ را بار است و سنگ را دیدار...» (خواجه عبدالله انصاری)؛ ۳. سجع متوازن که دو کلمۀ پایان جمله در وزن مشترک باشند اما حرف روی آن‌ها مختلف باشد، مانند «بی‌دریغ» و «بی‌شمار»: «لطفِ بی‌دریغ و جود بی‌شمار». سجع از بارزترین مشخصات کلام در آثار منثور دورۀ جاهلی عرب است. این ویژگی سبکی در قرآن نیز به وفور یافت می‌شود. در نثر فارسی، سجع در آثار خواجه عبدالله انصاری شکوفا می‌شود و در گلستان سعدی ادامه می‌یابد. پس ازاین دوره، سجع را بیشتر در مقدمه‌های کتاب‌ها و در مقدمه‌های مکاتیب و منشأت رعایت می‌کرده‌اند. سجع از ابزارهای پرکاربردِ نثر مصنوع و فنی است. نثری که در آن سجع به‌کار رفته باشد نثر مسجع گویند.