فرشته
فرشته
(به معني پيک و فرستاده) (به عربی: مَلَک؛ جمع آن: ملائکه) در ادیان الهی، موجودی فوق طبیعی که کارگزار و واسطۀ خداوند با انسان و جهان است. این واژه شکل دگرشدۀ فرسته، از مصدر «فرستادن»، در زبان سانسکریت پرسته، در فارسی باستان فرائیشته، در اوستا فرائشته، در تلفظ مردم شمال ایران فرشته و در تلفظ مردم جنوب غربی فرسته، بهمعنی فرستاده شده و مخلوق روحانی است.
در آیین زردشتی. فرشته و فرشتهشناسی زردشتی از جایگاهی ویژه برخوردار است. در صدر این فرشتگان هفت فرشتۀ برتر یا «مهین فرشته» قرار دارد که «اَمْشاسْپَندان» خوانده میشوند و بهمعنی «جاودانان مقدس» است. نام شش تن آنان که ضمن نام ماههای دوازدهگانه آمده است عبارتاند از وُهومَنَه (بهمن) بهمعنی اندیشۀ نیک؛ اَشَهوَهیشْته (اردیبهشت) بهمعنی بهترین راستی؛ خِشَثْره وئیریه (شهریور) بهمعنی فرمانروایی؛ سِپَنْته اَرْمَئتی (اسفند) بهمعنی روان پاک؛ هَئوروتات (خرداد) بهمعنی کمال و اَمِرتات (مرداد/امرداد) بهمعنی بیمرگی. در رأس این شش فرشته سِپَنْته مینو یا خرد پاک و مقدس قرار داشته که البته بعدها بهجای او خود اهورامزدا (یا هرمزد) را قرار دادند. این فرشتگان در واقع مظاهر صفات الهیاند که پاسبانی بخشی از عالم هستی به آنان سپرده شده تا تحت امر اهورامزدا بهکار پردازند و واسطۀ جهان مینوی و ملکوتی با جهان مادی باشند. در کنار این مهین فرشتگان، فرشتههای فروتری هم قرار دارند که از جهت مقام و منزلت پایینتر از امشاسپندان هستند و یار و یاور آنان بهشمار میآیند. نام برخی از آنان عبارتاند از سروش، بهرام، آذر، آبان، تیر و فروردین که بهترتیب مظاهر پیامآوری، جنگاوری، آتش، آب، باران و ارواح مردگان هستند. فرشتگان مظهر خیر و نیکیاند. در مقابل آنها مظاهر شر قرار دارند که در رأس آن اَنْگْرَه مینو (اندیشۀ بد) یا اهریمن است که بهکمک دیوان میکوشد جهان را فاسد کند و جهانیان را گمراه سازد. تقابل فرشته و دیو از اصول عقاید آیین زردشتی است.
در یهود و مسیحیت. فرشتگان سلسلسهمراتبی در ۹ رده دارند که از بالا به پایین عبارتاند از سرافیم (سرافین)، کروبیم (کرّوبیان)، تختها (که در وجود خدا تأمل میکنند و جلال او را باز میتابانند)، سلطنتها، قوّات، قدرتها (که ناظمان افلاک و کواکباند)، ریاسات، فرشتگان مقرب، و فرشتگان (که به امور بشر رسیدگی میکنند). در مسیحیت و یهودیت هفت ملک مقرّب وجود دارد که در کتاب مقدس فقط نام سهتای آنها آمده است: میکائیل، جبرائیل و رامائیل؛ بقیه عبارتاند از اورائیل، رجوئیل، صریخائیل و میرامائیل. در عقاید سنتی کاتولیکها هر انسانی فرشتۀ نگهبان دارد.
در اسلام. ایمان به ملائکه در قرآن در ردیف ایمان به خدا، پیامبران، کتابهای آسمانی و روز جزا نام برده شده و آنکه وجود فرشتگان را انکار کند، در گمراهی فرو میشود (بقره، ۲۸۵). در قرآن، از میان همۀ فرشتگان تنها نام جبرئیل (سهبار) و میکائیل (یکبار) ذکر شده و برخی نیز به اوصافشان معرّفی شدهاند مانند ملکالموت، کرامالکاتبین، رقیب، و عتید. از آیات قرآن چنین برمیآید که فرشتگان موجوداتی هستند شریف و مکرّم و فرستادگان و واسطههایی بین خدا و جهان مشهود؛ هیچ حادثهای از حوادث مهم و غیر مهم نیست مگر آنکه فرشتگان در آن دخالتی دارند، و یک یا چند فرشته، موکّل و مأمور آنند، اگر آن حادثه فقط یک جنبه داشته باشد یک فرشته، و اگر چند جنبه داشته باشد چند ملک موکّل برآنند. دخالت آنها در امور جهان تنها این است که امر الهی را در مجرایش به جریان اندازند (انبیا، ۲۷). آنان اسبابی هستند برای حدوث حوادث، فوق اسباب مادی و جاری در عالم ماده، و این منافاتی با سببیّت اسباب مادی ندارد. این دو نوع سببیّت در طول همدیگرند نه در عرض هم یا همردیف باهم. به عبارت دیگر، این دو سببیت در دو سطح متفاوتند و مزاحمتی نسبت به همدیگر ندارند مانند سببیّت قلم، دست و انسان در نوشتن نامه که آن را میتوان به هر سه، در سه سطح متفاوت، نسبت داد. بر همین اساس، قرآن هرچند دخالت اسباب طبیعی را در تکوین حوادث میپذیرد، فرشتگان را نیز مدبّرانی میداند که حوادث عالم را به فرمان خدا تدبیر میکنند: المدبّرات امراً (نازعات، ۵). به بیان دیگر، علل طبیعی سببِ قریب حوادثند و فرشته سبب بعید و علتِ پیدایشِ سببِ قریب است. ازجمله وساطتهای ملائکه این است که بعضی از آنان مقام بلندتری دارند، و امر خدا را گرفته به پایینتر از خود میرسانند و آنها را مأمور انجام آن میکنند مانند این که ملکالموت در قبض ارواح یا جبرئیل در رساندن وحی یارانی دارند که در قرآن به آن تصریح شده است. از آیات قرآن چنین برمیآید که فرشتگان موجوداتی روحانی، نوری و غیر مادیاند و تغییر و تحول در مراتب و درجات آنها راه ندارد بلکه همۀ آنها دارای درجهای ثابت و معلوم هستند: وَ ما مِنّا اِلّا لَهُ مقامٌ معلومٌ (صافّات، ۱۶۴) و آن مقدار از کمال و هستی که ظرفیت آن را داشتهاند در ابتدای وجودِ خود یکجا دریافت کردهاند و برخلاف موجودات مادی مدام در تحول و تغییر نیستند و تکامل آنها تدریجی نیست. لذا تکالیف آنها برخلاف انسان، تشریعی نیست بلکه صرفاً تکوینی است و ثواب و عِقاب، در عالم فرشتگان راه ندارد. نه معصیتی از آنها سر میزند و نه در انجام فرامین الهی کوتاهی میکنند (تحریم، ۶؛ انبیا، ۲۷). از اینجا معلوم میشود که فرشتگان دارای نفس و ارادۀ مستقلی نیستند و از خود اختیاری ندارند که بتوانند غیر از آنچه خدا اراده کرده، اراده کنند. جنس و ذات ملائکه که امری نوری و روحانی است، قوامش بر طهارت و کرامت است و جز اخلاص و طاعت و عبودیت از آنان سر نمیزند، لذا از جنس و ذات انسان که با کدورت هوی و تیرگی شهوت و غضب مشوب است، برتر و شریفتر بوده و اعمال فرشتگان خالصتر و خداییتر از اعمال انسان است. اعمال فرشتگان همرنگ ذات آنان و اعمال آدمی همرنگ ذات اوست و کمالی را که انسان برای خود هدف قرار داده و در پرتو اطاعت خدا آن را جستوجو میکند، ملائکه در ابتدای وجودشان دارا هستند. امّا بهرغم این حقیقت، آدمی ممکن است در تکاپوی خود در مسیر تکامل، به حدّی از کمال برسد که مافوق حدّی باشد که فرشته با نور ذاتی خود، در ابتدای وجودش به آن دست یافته است. این واقعیت را در داستان آفرینش آدم و مأمور شدن فرشتگان به سجده بر او (حجر، ۳۰)، و تحملکردن آدم تمامی اسما را (بقره، ۳۱)، که خارج از قدرت فرشتگان بود، میتوان بهروشنی مشاهده کرد. فرشتگان چون در وجودشان منزّه از مادۀ جسمانیاند، در معرض زوال و فساد و تغیّر نیستند و لذا در اجرای او امر الهی هرگز شکست نمیخورند. مادۀ جسمانی در مسیر خود چهبسا به موانعی برخورد کند و از رسیدن به مقصد باز ماند. این ویژگیِ جهان ماده است. از دیگر ویژگیهایی که قرآن برای فرشتگان برمیشمارد این است که آنها میتوانند بهاشکال مختلف تجسّم یابند (ذاریات، ۲۴ـ۲۸). در سورۀ هود (آیات ۷۷ـ۷۸) به فرشتگانی اشاره شده که در ظاهرِ مردان زیبا به نزد لوط (ع) آمدند تا قومش را نابود سازند. در سورۀ مریم (آیه ۱۷) ماجرای تمثّل جبرئیل بهصورت یک انسان برای مریم بازگو شده است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان توضیح داده است که این تجسّم معنایش این است که فرشته در ظرف ادراک آن کسی که او را میبیند، بهصورت انسان درمیآید درحالیکه بیرون از ظرفِ ادراک او، واقعیت دیگری دارد که همان صورت مَلَکی است. به بیان دیگر، چنین نیست که واقعیت او در خارج متحول شده و واقعیت انسان شده بلکه این ممثّلشدن در قوای ادراکی اوست. از ویژگیهای دیگری که در قرآن به فرشتگان نسبت داده شده داشتن بالهای دوگانه، سهگانه، چهارگانه و احیاناً بیشتر است (فاطر، ۱). آنان میتوانند بین آسمان و زمین حرکت کنند (معارج، ۴). مفسرین توضیح دادهاند که مراد از این مطلب این است که فرشتگان توانایی بر انجام کاری دارند که پرندگان با داشتن بال آن را انجام میدهند و آن، قدرت بر جابجایی و سرعت سیر آنهاست و این نوعی استعمال مجاز است شبیه استعمال عرش، کرسی، لوح و قلم و امثال آن برای خداوند. نکتۀ دیگر اینکه فرشتگان بهدلیل اختلاف در درجات آنها، تکالیف تکوینی مختلف دارند. برخی مأمور نزول وحی، برخی دیگر موکّل بر قبض ارواح، بعضی دیگر حاملان عرشاند، و گروهی بر پیرامون آن طواف میکنند. گروهی موکّل بر دوزخ و شماری فرشتگان بهشتاند (رعد ۲۳، ۲۴). گروهی مأمور بر حفظ انسان هستند و قرآن با عنوان حَفَظه از آنها یاد کرده است (انعام، ۶۱) گروهی دیگر ثبت و ضبط اعمال نیک و بد انسانها را برعهده دارند و حافظ اعمال آنها هستند (انفطار، ۱۱). از اینجا میتوان دریافت که فرشتگان بر نیّات آدمی واقفند. آنان برای زمینیان و مؤمنین از درگاه خداوند طلب مغفرت میکنند (شوری، ۵؛ مؤمن، ۷) و برای آنان، به اذن خداوند، در درگاه او شفاعت میکنند (نجم، ۲۶). آنان بی آنکه گناهی کرده باشند، از مقام پروردگار بیم دارند و در عبادتش پایدارند. فرشتگان در فرمانبری از پروردگار از همدیگر پیشی میگیرند و هرگز از عبادت او سر نمیپیچند و خسته نمیشوند (انبیا، ۱۹ و ۲۰). آنها نکاح و تولید مثل نمیکنند و فقط بندگان خداوند رحماناند (زخرف، ۱۹).