قشقایی

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

قشقایی

تصويري از مراسم عروسي قشقايي
تصويري از مراسم عروسي قشقايي
تصويري از مراسم عروسي قشقايي

ایل ترک ایران. از ایلات بزرگ چادرنشین فارس، مرکب از طوایف دره‌شوری، شش‌بلوکی، عمله، فارسیمدان، کشکولی بزرگ و کشکولی کوچک، مشتمل بر ۱۷,۴۴۴ خانوار چادرنشین و هزاران خانوار یک‌جانشین شهری و روستایی. جمعیت قشقاییان در اوایل دورۀ قاجاریه بالغ بر ۶۰هزار خانوار بود، اما با توسعۀ یک‌جانشینی در دو قرن اخیر، تعداد آن‌ها کاهش یافته است. بخش اعظم ایل قشقایی را طوایف ترک‌زبان تشکیل می‌دهند، اما چند طایفۀ کرد و لر و عرب، نظیر طوایف چگینی، طیبی، لک، فیلوند، عالیوند، شیبانی و عرب گاومیشی از این ایل‌اند که گویا در قرون اخیر به قشقایی‌ها پیوسته‌اند. سردسیر ایل قشقایی، در بخشی از شمال فارس، از نیریز تا سمیرم اصفهان، مناطق معروفی همچون دزکرد، کامفیروز، پادنا، کاکان، سرحد چهاردانگه، سرحد شش ناحیه، بیضا، رامجرد و دشت ارژن، است و گرمسیر آنان در نیمۀ جنوبی فارس و مناطقی همچون فیروزآباد، فراشبند، قیر و کارزین، بلوک دشتی، بلوک اربعه، خنج، خشت و دشتستان بوشهر است. قشقایی‌ها در مجموع پنج ماه از سال را در گرمسیر و پنج ماه را در سردسیر و دو ماه را در مسیرهای کوچ سالیانه یا ایل‌راه‌ها می‌گذرانند. نظام اجتماعی قشقایی‌ها مبتنی‌بر شش مرتبه به نام‌های خانواده، بیله، بنکو، تیره، طایفه و ایل است. در این سازمان اجتماعی، ایلخان، مقام اول را دارا بود و پس از آن کلانتران طوایف و بعد از آنان کدخدایان تیره‌ها و سپس ریش‌سفیدان بنکوها قرار داشتند. قشقایی‌ها از قدیم‌ترین ترکان چادرنشین فارس به‌شمار می‌آیند. طبق اخبار موجود، دسته‌ای از ترکان خلج در زمانی نامعلوم از روم به ایران آمدند و در فارس مستقر شدند. بعضی از آنان به یک‌جانشینی روی آوردند و بعضی به چادرنشینی مشغول شدند. سرزمین فارس از قرن ۶ق، محل سکونت گروه‌هایی از ترکان سلغری، از قبایل بیست‌ودوگانۀ غز، بود. اتابکان سلغری فارس (۵۴۳ـ۶۸۶ق) از این مردم برخاستند. ایل قشقایی از اتحاد طوایف ترک‌زبان با یکدیگر و اتحاد تدریجی آنان با طوایف کرد و لر و عرب فارس و بختیاری و کهگیلویه شکل گرفته است. نام قشقایی‌ها در میانۀ قرن نهم و ضمن رقابت‌ها و مبارزات شاهزادگان تیموری، پس از مرگ شاهرخ، به میان آمده است. در اسناد و کتاب‌های دورۀ صفوی به جز تذکرۀ نصرآبادی به قشقایی‌ها اشاره‌ای نشده، اما حضور فارسیمدان‌ها در شورش یعقوب‌خان ذوالقدر (۹۹۹ق) حاکی از موقعیت آنان در عصر صفویه است. به‌نظر می‌رسد که جریان تشکیل یا تکمیل ایل قشقایی در نیمۀ دوم حیات سلسلۀ صفویه به‌پایان رسیده است. ریاست ایل قشقایی از دورۀ صفویه با خاندانی از طایفۀ شاهلو بود. جد آنان، امیر قاضی شاهلو نام داشت. اعقاب او تا زمان زندیه شهرتی نداشتند. اسماعیل‌خان فرزند جانی‌آقا قشقایی، در سال‌های حکومت کریم‌خان زند از نزدیکان و محارم او بود و به نوشتۀ میرزا محمد کلانتر فارس، خود را وکیل‌السلطنۀ کریم‌خان می‌دانست. جانشینان کریم‌خان چشمان او را کور کردند و دستان پسرش (به روایت دیگر برادرش) حسن‌خان را بریدند. سلسلۀ حکام قشقایی، از سال‌های سلطنت فتحعلی‌شاه قاجار به عناوین ایل‌بیگی و ایلخانی دست یافتند. جانی‌خان قشقایی ( ـ‌۱۲۳۹‌ق) فرزند اسماعیل و پسرش محمدعلی (۱۲۰۸ـ‌۱۲۶۸ق) نخستین خوانین قشقایی‌اند که از این عناوین برخوردار شدند. محمدقلی‌خان ایلخانی (۱۲۲۴ـ۱۲۸۴ق) بعد از فوت برادرش، ایلخان قشقایی شد و فرزندش سلطان محمدخان با همان عنوان، چندسالی حاکم ایل قشقایی بود. مرتضی قلی‌خان ایل‌بیگی، فرزند جانی‌خان در سال‌های آخر سلطنت فتحعلی‌شاه حدود ۲هزار خانوار از چادرنشینان مالدار قشقایی را از همۀ طوایف و تیره‌ها، برای خدمت به خود جدا کرد و ۲هزار سوار از آنان ترتیب داد که همواره در خدمت او بودند. طایفۀ معروف عملۀ قشقایی از این مردم تشکیل شده است. قشقاییان در دورۀ قاجار چند دستۀ بزرگ نظامی در اختیار دولت ایران قرار می‌دادند و خان‌زادگان قشقایی فرماندهان آنان بودند. جنگ‌های ایل قشقایی با ایلات بزرگ همسایه نظیر بختیاری‌ها و بویراحمدی‌ها و ممسنی‌ها، یکی از فصول تاریخ فارس در عصر قاجاریه را رقم زده است. ایلخانان و کلانتران قشقایی از ملاکان و حشم‌داران بزرگ فارس بودند و از این طریق ثروت هنگفتی به‌دست می‌آوردند. بزرگ‌ترین ایلخان قشقایی، اسماعیل‌خان، ملقب به صولت‌الدوله پسر داراب‌خان است. او از دورۀ مظفرالدین‌شاه تا سال‌های اول سلطنت پهلوی صاحب این مقام بود. رقابت و مبارزات او با خانوادۀ قوام‌الملک و حامیان آن، به‌ویژه در سال‌های انقلاب مشروطیت و پس از آن، یکی از عوامل اصلی حوادث فارس در آن سال‌ها بوده است. صولت‌الدوله در عین حال رقیب خوانین بختیاری نیز به‌شمار می‌آمد. مخالفت‌های او با پلیس جنوب و نبردهایش با نظامیان انگلیسی و متحدان محلی آن در ۱۳۳۶ـ‌۱۳۳۸‌ق، برای صولت‌الدوله و پسرانش شهرتی ملی پدید آورد. او در اوایل سلطنت پهلوی، به نمایندگی مجلس رسید، اما در ۱۳۰۸ش به زندان افتاد. صولت‌الدوله در نتیجۀ شورش‌های عشایری فارس آزاد شد و برای آرام‌کردن عشایر که از تعدیات نظامیان به تنگ آمده بودند، به آن‌جا رفت و پس از آن دوباره به نمایندگی مجلس رسید. در ۱۳۱۱ش پس از فوت میرزا حسن‌خان مستوفی‌الممالک، که از حامیان او بود، به همراه فرزندش محمدناصرخان، که همانند او نمایندۀ مجلس بود، به زندان افتاد و در اواخر همان سال در زندان به طرز مشکوکی درگذشت. در فاصلۀ مرگ او تا استعفای رضاشاه، ارتش حاکم ایل قشقایی بود. تعدیات زنندۀ افسران ارتش و سخت‌گیری‌های کمرشکن و آزاردهندۀ نظامیان در اجرای سیاست اسکان اجباری چادرنشینان و سرکوبی هرگونه مقاومتی، صدمات فراوانی بر تودۀ عشایری وارد آورد. تغییر اوضاع ایران سبب بازگشت خانوادۀ صولت‌الدوله به میان ایل قشقایی شد. اینان تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش در بعضی حوادث مهم فارس دست داشتند و پس از آن ناگزیر به خارج از ایران رفتند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره به میهن بازگشتند. آنان از هنگام ورود به ایران کوشش‌هایی برای کسب دوبارۀ ریاست ایل قشقایی به‌عمل آوردند، اما نتایج این کوشش‌ها بسیار اندک بود و سرانجام کاملاً نظام ایلخانیگری برافتاد.