محیط زیست
مُحیطِ زیست (environment)
لایۀ نازک حیات و پشتیبانهای آن که کلاً زیستکره نامیده میشوند و شامل هوا، خاک، آب و موجودات زنده است. جوّی که کرۀ زمین را از زیانهای حاصل از تابش بیش از حد اشعۀ فرابنفش در امان میدارد و حیات را امکانپذیر میسازد، آمیزهای گازی از نیتروژن (ازت)، اکسیژن، هیدروژن، دیاکسید کربن، بخار آب، سایر عناصر و ترکیبها، و ذرات غبار است. جوّ، که براثر نور خورشید و انرژی تابنده از زمین گرم میشود، سیّاره را دور میزند و اختلاف دما را کاهش میدهد. ۹۷ درصد آب کرۀ زمین را اقیانوسها، دو درصد را یخ، و یک درصد آن را آبهای شیرین رودخانهها، دریاچهها، آبهای زیرزمینی، و رطوبت جوّ و خاک تشکیل میدهد. خاک عبارت است از پوشش نازکی از مادّه که حیات زمینی را تأمین میکند. کرۀ زمین، در سرتاسر تاریخ طولانی خود، بهآهستگی تحول یافته است. رانۀ قارهای[۱] تودههای خشکی را ازهم جدا کرد، اقیانوسها بهسوی خشکی پیشروی کردند و از آن پسنشستند، و کوهها برآمدند و بهتدریج ساییده شدند، و در امتداد کرانۀ دریاها رسوبهایی را بجا گذاشتند (← زمینشناسی). اقلیمها گرم و سرد شدند، و شکلهای حیات با تغییر محیط زیست پدید آمدند و ناپدید شدند. آخرین رویداد مهم زیستمحیطی در تاریخ کرۀ زمین در دوران چهارم زمینشناسی، درخلال عصر پلئیستوسن[۲] (بین ۲.۵میلیون و ۱۰هزار سال پیش)، که به آن «عصر یخبندان[۳]» هم میگویند، روی داده است. تا زمانی که جمعیت انسانها محدود و فناوری آدمی مختصر و کمدامنه بود، اثر وی بر محیط زیست هم محلی و محدود بود. اما، همین که جمعیت روبه افزایش نهاد و فناوری بهبود یافت و گسترده شد، مسائل مهمتر و فراگیرتر هم سربرآوردند. پیشرفتهای شتابان فناوری بعد از قرون وسطا در قالب انقلاب صنعتی، که با کشف، کاربرد، و بهرهگیری از سوختهای فسیلی و نیز بهرهبرداری گسترده و فشرده از منابع معدنی کرۀ زمین ملازم بود، به اوج خود رسید. انسان، با انقلاب صنعتی، با تمام قدرت به دگرگونکردن چهرۀ زمین، ماهیت جوّ، و کیفیت آب آن پرداخت. امروزه، تقاضاهای بیش از اندازه از محیط زیست ناشی از افزایش سریع جمعیت و پیشرفت فناوری به کاهش مداوم و فزایندۀ کیفیت محیط زیست و افت توانایی آن برای حفظ حیات انجامیده است. گرمشدن قابل ملاحظه و فراگیر جوّ آثار ژرف زیستمحیطی در پی خواهد داشت. این گرمایش، ذوبشدن کلاهکهای یخی قطبی را شتاب میبخشد، سطح آب دریاها را بالا میبرد، وضع آب و هوا را هم بهطور منطقهای و هم در سطح جهانی دگرگون میکند، پوشش گیاهی طبیعی را تغییر میدهد، و بر تولید محصولات زراعی تأثیر میگذارد. این تغییرات، بهنوبۀ خود، بر تمدن انسانی تأثیر شگرفی خواهد نهاد. از ۱۸۵۰ بهبعد دمای جهان بهطور متوسط یک درجۀ سانتیگراد افزایش یافته است. اکثر دانشمندان پیشبینی کردهاند که افزایش سطح دیاکسید کربن و سایر «گازهای گلخانهای» به تداوم افزایش دما خواهد انجامید، که گسترۀ این افزایش را تا نیمۀ قرن ۲۱ دو تا شش درجه سانتیگراد برآورد کردهاند. اما، برخی از دانشمندانی که درخصوص آثار و روندهای تغییرات اقلیمی پژوهش میکنند، نظریههای گرمشدن زمین را رد میکنند، و افزایش اخیر دمای کرۀ زمین را به نوسانات متعارف دما نسبت میدهند.
تخریب لایۀ اُزون. درخلال دهۀ ۱۹۸۰، دانشمندان بهتدریج پیبردند که فعالیت انسانی بر لایۀ اُزون در کل جهان تأثیر زیانبار داشته است. لایۀ اُزون ناحیهای از جوّ است که کرۀ زمین را از پرتوهای فرابنفش زیانبخش خورشید در امان نگهمیدارد. بدون این لایۀ گازی، که در حدود ۴۰ کیلومتر بالاتر از سطح دریا واقع شده است، ادامۀ حیات بر روی زمین غیرممکن است. بررسیها نشان دادهاند که لایۀ اوزون براثر مصرف فزاینده مواد شیمیایی صنعتی، موسوم به گازهای کلروفلوئوروکربن (CFCها، یا ترکیبهای فلوئور) که در یخچالها، دستگاههای تهویۀ مطبوع، حلالهای پاککننده، مواد بستهبندی، و افشانهها بهکار میروند، آسیبدیده است. کلر، که یکی از محصولات جانبی CFCها است، به اُزون، که از سه مولکول اکسیژن تشکیل شده است، حمله میکند و یک مولکول آن را میرباید تا مونوکسیدکلر تشکیل دهد. آنگاه مونوکسیدکلر با اتمهای اکسیژن واکنش میکند تا مولکولهای اکسیژن را تشکیل دهند، و به اینترتیب مولکولهای کلر آزاد میشوند و سایر مولکولهای اُزون را میشکند و این روند ادامه پیدا میکند. ابتدا تصور میشد که لایۀ اُزون برفراز کرۀ زمین بهتدریج در حال کاهش است. اما، در ۱۹۸۵ پژوهشهای گستردهتر وجود یک حفرۀ در حال رشد در اُزون را، که برفراز جنوبگان متمرکز بود، آشکار کرد؛ بیش از ۵۰ درصد لایۀ اُزون، برفراز این ناحیۀ کرۀ زمین بهصورت موسمی (که از اکتبر آغاز میشود) تحلیل میرود. تا اواخر سال ۲۰۰۰ مساحت این حفره به ۲۸.۳میلیون کیلومتر مربع رسید. علت عمدۀ نازکشدن لایۀ اُزون، اثر گلخانهای است که حیات در کرۀ زمین را در معرض تابش شدید فرابنفش قرار میدهد، و ممکن است عارضۀ سرطان پوست و آب مروارید را افزایش دهد، واکنشهای دستگاه ایمنی بدن را بکاهد، در فرآیند نورساخت (فتوسنتز) گیاهان اختلال پدیدآورد، و بر رشد پلانکتون گیاهی اقیانوسی تأثیر گذارد.
ازبینرفتن طبیعت بکر. تعداد روزافزونی از انسانها به محیطهای بکر و طبیعی دست تعدی دراز میکنند، حتی در آن منطقههایی که زمانی مصون از بهرهبرداری، فرسایش و آلودگی تصور میشد. تقاضای سیریناپذیر برای انرژی، توسعۀ مناطق شمالگان برای استخراج نفت و گاز را گریزناپذیر و توازن شکنندۀ بومشناختی اکوسیستمهای توندرا و حیاتوحش آنها را تهدید میکند. جنگلهای استوایی، بهخصوص در جنوبشرقی آسیا و حوضۀ رود آمازون، بهسبب تولید الوار، تبدیل به زمینهای زراعی و مرتعی، جنگلهای پرورش کاج، و مناطق مسکونی، با آهنگی نگرانکننده درحال نابودیاند. زمانی در دهۀ ۱۹۸۰ برآورد شد که این جنگلها با شتاب ۲۰ هکتار در دقیقه در حال انهداماند؛ بنابر محاسبهای دیگر، این آهنگ جنگلزدایی بیش از ۲۰۰هزار کیلومتر مربع در سال است. در ۱۹۹۳، اطلاعات دریافتی از ماهواره این آهنگ را فقط در حوضۀ آمازون ۱۵هزار کیلومتر مربع در سال اعلام کرد. این جنگلزدایی در منطقۀ استوا هماکنون به انقراض بیش از ۷۵۰ هزار گونه انجامیده است، و اگر این روند به همینترتیب ادامه یابد، احتمالاً میلیونها گونه نابود خواهند شد. این امر بهمعنای ازدسترفتن تنوع فرآوردههای کشاورزی، یعنی خوراک، الیاف، گیاهان دارویی، رنگها، صمغها، و انگمها (رزینها) است. بهعلاوه، گسترش کشتزارها و نواحی مرتعی برای چرای دامهای اهلی در افریقا، و تجارت غیرقانونی گونههای در معرض خطر و فرآوردههای حیاتوحش، میتواند بهمعنای انقراض پستانداران بزرگ در افریقا باشد.
فرسایش خاک. فرسایش خاک[۴] در همۀ قارهها جز جنوبگان آهنگ پرشتابی را طی میکند و کیفیت یکپنجم تا یکسوم کشتزارهای جهان کاهش یافته است، که خطری قابل توجه برای ذخایر غذایی جهان بهشمار میآید. مثلاً، فرسایش، قدرت حاصلخیزی تقریباً ۳۵ درصد کل زمینهای زراعی امریکا را کاهش داده است. در کشورهای درحال توسعه، افزایش نیازهای غذایی و تقاضا برای هیزم به جنگلزدایی و کشتوکار روی شیبهای تُند انجامیده، که فرسایش جدّی و شدید خاک را بهبار آورده است. تبدیل زمینهای زراعتی مرغوب به مناطق صنعتی، سدها، شُلبافتهای شهری[۵] و بزرگراهها، منجر به گسترش این معضل شده است. مقدار خاک زراعی[۶] که هر سال ازبین میرود دستکم ۲۵میلیون تُن است، که برای رویش ۹میلیون تُن گندم کافی است. در حدود نیمی از فرسایش خاک در جهان در امریکا، شوروی، هندوستان، و چین اتفاق میافتد. فرسایش خاک و ازدسترفتن زمینهای کشاورزی و جنگلها نیز، ظرفیت نگهداری رطوبت خاکها را کاهش داده و بر رسوبها و نهشتهای نهرها و رودخانهها، دریاچهها، و مخازن پشت سدها میافزاید.
مقتضیات آب و هوا. مسایلی که پیرامون فرسایش مطرح شد معضل روبه گسترش آب را در سطح جهان وخیمتر میکنند. افزایش جمعیت انسانی نیازمند سامانههای آب و آبیاری برای صنایع است که درنتیجۀ آن سفرههای آبهای زیرزمینی چنان بهسرعت درحال تخلیهاند که در نواحی ساحلی امریکا، فلسطین اشغالی، سوریه، و امارات متحد عربی، آب شور به داخل این سفرهها راه یافته است. در نواحی غیرساحلی، وقتی که آب داخل حفرهها و منفذهای بین سنگها و رسوبها تخلیه میشود، آنها بههم فشرده شده، سطح زمین نشست میکند و مشکلاتی پدید میآید؛ این نشست هماکنون در تکزاس، فلوریدا، کالیفرنیا به مسئلهای جدّی تبدیل شده است. جهان با مشکل کاهش مداوم کمیت و کیفیت آب نیز مواجه است. انسان هماکنون ۵۵ درصد آبهای جاری شیرینِ موجود را به مصرف میرساند. این میزان مصرف با افزایش بیشتر جمعیت به معضل فزایندهای تبدیل خواهد شد. حدود ۷۵ درصد جمعیت روستایی جهان و بیست درصد جمعیت شهری آن دسترسی آسانی به آب سالم ندارند. در بسیاری از مناطق، منابع آب به مواد شیمیایی سمّی و نیتراتها آلودهاند. بیماریهایی که از طریق آب منتقل میشوند یکسوم جمعیت جهان را مبتلا کرده و هر سال ۱۰میلیون نفر را هلاک میکند. محیط زیست امروزه در خطر جدی قرار دارد، خطری که از تهاجم انسان ناشی شده است. انسانها باید بدانند که این تهاجم بقای خود آدمی را تهدید میکند.