معقول
مَعقول
در مقابل محسوس، چیزی که توسط عقل ادراک شود. معقول، در اصطلاح فلسفی، با تقسیمهای متفاوت در معانی گوناگونی بهکار رفته است: ۱. معقول بالذات و معقول بالعرض؛ آنچه در ذهن یافت شود معقول بالذات است و مابهازای آن در خارج معقول بالعرض است. در نتیجه، مثلاً صورت ذهنی میز مورد مشاهدۀ معقول بالذات است و میز خارجی معقول بالعرض؛ ۲. معقول اول و ثانی؛ هر صورت عقلی که ما بهازای صریح آن در خارج باشد معقول اول است و الّا معقول ثانی است؛ مانند انسان و اسب که معانی کلیاند و مابهازای آنها در خارج موجود است. معقول ثانی که در واقع از انتزاعات عقلی است در اصطلاح فلسفی بر دو گونه است: الف. معقول ثانی منطقی. معقولاتی که عروض و اتصاف آنها در ذهن است، مثل کلیت که عارض طبیعت انسان در ذهن میشود؛ ب. معقول ثانی فلسفی. معقولاتی که عروضشان در ذهن و اتصافشان در خارج است، مثل امکان که عارض بر فرد ذهنی مانند انسان شده و فرد انسان در خارج متصف به آن است. گاه معقول ثانی فلسفی بر معقول منطقی نیز اطلاق شده است. گفتنی است که در معنی معقول اول، گاه قوۀ عاقله در مقابل سایر قوای نفس قرار گرفته، از اینرو معقول در برابر محسوس، متوهَّم و متخیَّل است و گاه معقول در مقابل خارج لحاظ شده که در این صورت دربر دارندۀ کلیۀ ادراکات اولیۀ ذهنی است.