ممکن
مُمْکِن
در اصطلاح فلسفه و منطق آنچه متساوی بین وجود و عدم باشد یا وجود و عدمش بر هم ترجیح نداشته باشد. هرگاه در قضیهای منطقی، ماهیت شیء در موضوع قضیه قرار گیرد و در محمول آن، «وجود» به ماهیت نسبت داده شود، اگر انتساب وجود به ماهیت ضروری نباشد، نسبت حاصل امکانی و موضوع قضیه ممکنالوجود است، همچون قضیۀ «انسان موجود است». ممکنالوجود به حصر عقلی بر سه گونه است: ۱. ممکنالوجود بالذات: هرچه بهخودی خود معدوم باشد و بهواسطۀ علت تامهاش موجود شود، همچون اشیاء موجود در جهان؛ ۲. ممکنالوجود بالقیاس: آنچه نسبت به امر دیگر ضرورت وجود یا عدم نداشته باشد، همچون علم به چیزی؛ ۳. ممکنالوجود بالغیر، بازگشت این نوع ممکن به ممکنالوجود بالذات است و نوع مستقلی نیست. یکی از مباحث بسیار مهم فلسفی و کلامی، سبب نیازمندی اشیاء به علتالعلل است که در فلسفه این نیازمندی امکان و در کلام حدوث دانسته شده است. فلاسفه چون حدوث را وصف متأخر از امکان دانستهاند، علت نیازمندی را امکان ذاتی درنظر گرفتهاند که در این صورت ممکن در ایجاد و بقاء نیازمند علت است.