کامل، بحر
کامِل، بحر
(در لغت بهمعنی درست و تمام) در اصطلاح عروض، از بحرهای عروضی که اصل آن از شش «متفاعِلُن» ساخته میشود. زحافهای این بحرند: حذّ، قطع، وقص، حزل، ترفیل و اضمار. از وزنهای این بحرند: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن: که کشید دامن فطرتت که به سیر ما و من آمدی/تو بهار عالم دیگری، زکجا بدین چمن آمدی (بیدل دهلوی). متفاعلن متفاعلن متفاعلن: صنمی که فرقت او همی بکشد مرا/همهساله من ز فراق او به فغانم. متفاعلن مستفعلن متفاعلن مستفعلن: منِ بینوا را ناصحا به خدا که ترک پند کن/به گمانت ار دیوانهام به یقین مرا در بند کن (فرصت شیرازی).