آرایش و پوشش در ایران باستان: تفاوت میان نسخهها
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (Added English title to display title and first line) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
Makeup and covering in ancient Iran | |||
آرايش و پوشش در ايران باستان<br/> آرايش و پوشش در ايران باستان بهطوری که از تصویر تزیینی تابوتی طشتمانند از گنجینۀ زیویه برمیآید، سرپوش مادها چیزی شبیه باشلق بوده است. در این تصویر هم پیراهن و هم روانداز بیآستین و نقشدار مردان در قسمت جلو زیر زانو و در پشت روی قوزک پا قرار دارد و لبههای هر دو لباس دارای منگوله یا تریشۀ بلند است. جورابها نیز دارای نقشاند و نُک کفشها کمی رو به بالا دارند. یکی از اشیای بسیار جالب توجه، دستکشی از طلا است که با زنجیرهای باریکی درست شده و روی مچ دارای چفت و بست است. به این دستکش ۵ انگشتری مروارید و زنجیرکهای باریک اضافه شده است. در نگارههای تخت جمشید، نخستین برداشت بیننده این است که لباس پرچین و بلند، «اونیفرم» و لباس ویژۀ هخامنشیان است. در نخستین نگارۀ داریوش در بیستون با لباس داریوش، گئومات مغ و همچنین آسینه با اولین مرحلۀ لباس چیندار هخامنشی به خوبی آشنا میشویم. لباس شاه نیز همان لباسی بود که افراد گارد در آجرهای لعابدار کاخ شوش بر تن دارند. پارسها با لباس چیندار هخامنشی کفش سهبندی میپوشیدند. این کفش از هر نظر شبیه یک جوراب ساق کوتاه است و فاقد پاشنه و کف کلفت است که از چرمی بسیار نرم تهیه میشده است، تا پاها به راحتی درون آن بخزند. احتمالاً کلاه نیز مانند لباس در دورۀ هخامنشی صورت اونیفرم داشته است. از همین رو، امروز برای بازشناسی ملیتهای گوناگون از شکل کلاه استفاده میشود. کلاه یا تاج داریوش در نگارۀ بیستون دیهیم کنگرهداری است که لابد از طلا بوده است. شواهدی در دست است که این تاج در نگارهها روکشی از طلا داشته است. ارتفاع این تاج در پشت حدود ۲۰ و در قسمت جلو حدود ۲۵ سانتیمتر بوده است. احتمالاً شلوار همۀ هخامنشیانی که در نگارههای تخت جمشید به چشم میخورند، بافتی نقشدار و رنگین داشته است. روی این لباس ردا پوشیده میشد. کلاه سواران یک باشلق بود که یونانیان آن را تیارا میخواندند. برای پوشاندن دهان و بینی، از دو انتهای باشلق استفاده میشد. بلندپایگان موهای سر و ریش خود را، به شیوهای نامعلوم، مجعد میکردند و گوشوارههایی از طلای نگیندار میآویختند. لباس زن در آثار هنری، همان لباس چیندار هخامنشی است. لباس عمومی پارتها همانی بوده است که در پلکان شرقی آپادانا اعضای هیئت نمایندگی پارتها بر تن دارند. در نقاشیهای رنگی دیواری کاخی در کوه خواجه در دریاچۀ هامون، کوشش در توجه به هنر و همچنین لباس شرقی، با تمایل به هنر و لباس بیزانسی با خامدستی و پاگیری درهم آمیخته است. با وجود اینکه بیشتر این نگارهها به شدت زیر نفوذ هنرمندان بیگانۀ یونانی و رومی قرار دارند، رویهمرفته، در همۀ نگارهها و تندیسهای ایران باستان کراهت از برهنگی اندام بارز است. ردا یا قبای اشکانیان رواندازی بود با آستینهای آویزان و غیرقابل استفاده. تندیس معبد شمی ریش ندارد اما سبیل آن پرپشت و آراسته است و پیرامون موهای بسیار منظم سر دیهیم یا نواری پهن دارد و در روی سینه گردنبندی با سنگی قیمتی در میان. در میان زیورهای یک صندوقچه که در همین محل پیدا شده، به نگارۀ دو کماندار برمیخوریم که لباسی مانند لباس تندیس مفرغی بر تن دارند. با این تفاوت که نیم تنۀ این دو سوار یراقدوزی شده است. رویهمرفته، همۀ شاهان و شاهکهای اشکانی به انواع دیهیم بهمنزلۀ نشان فرمانروایی پایبند میماندند. طرحی خطی از یک سوار اشکانی در معبد دورا، هیئت یک سوار اشکانی را به خوبیی نشان میدهد. در این طرح، نقاب و زره سوارکار و زره اسب که تقریباً تمام بدنش را پوشانده، به خوبی نشان داده شده است. زره سوار و اسب ظاهراً از صفحات فلزی گردی به به شکل فلس ماهی ساخته شده است. در فیروزآباد، در نگارۀ پیروزی اردشیر اول بر اردوان، آرایش و پوشش تنها وسیلۀ بازشناخت کسانی است که در نگاره آمدهاند. نیمی از موی سر اردشیر به صورت یک توده در بالای سر او جمع شده و نیمی دیگر از یر دیهیم (فرّ شاهی) او که نواری پهن و مواج دارد، پشت گردن و در روی شانهها مواج است. هر دو بخش گیسوی اردشیر مانند ریش او که از درون حلقهای گذرانده شده، مجعد است. همین تودۀ مو در بالای سر است که در تصاویر دیگر، به کمک پارچهای که روی آن قرار میگیرد، به شکل گوی درمیآید و عنصری از تاج شاهی را تشکیل میدهد، که در شاهان مختلف اندازۀ آن تغییر میکند و سبب تشخیص شاه از یکدیگر میشود. مجسمۀ ۷متری و ایستادۀ شاپور اول در غار شاپور، در نزدیکی بیشاپور، به سبب در امان ماندن از باد و بوران بهترین نمونۀ تاج و آرایش صورت را در اختیار میگذارد. شاپور لباس تنگی بر تن دارد که برگردان پهن لبۀ راست یقۀ آن از روی شانه و سینۀ راست تا به کمر و پهلوی چپ بر روی لبۀ متقارن سمت چپ قرار گرفته و یقۀ باز و سینه نمایی را به صورت هفت درست کرده است. در اینجا، کمربند شاپور زُنّاری است با گره و نوارهای معمول ساسانی، که کمربند دومی برای سلاح شاه به صورت مایل روی آن قرار گرفته است. شلوار شاپور هم مانند شلوار هخامنشیان و شلوار مجسمۀ اشکانی یاد شده پرچین است. | آرايش و پوشش در ايران باستان<br/> آرايش و پوشش در ايران باستان بهطوری که از تصویر تزیینی تابوتی طشتمانند از گنجینۀ زیویه برمیآید، سرپوش مادها چیزی شبیه باشلق بوده است. در این تصویر هم پیراهن و هم روانداز بیآستین و نقشدار مردان در قسمت جلو زیر زانو و در پشت روی قوزک پا قرار دارد و لبههای هر دو لباس دارای منگوله یا تریشۀ بلند است. جورابها نیز دارای نقشاند و نُک کفشها کمی رو به بالا دارند. یکی از اشیای بسیار جالب توجه، دستکشی از طلا است که با زنجیرهای باریکی درست شده و روی مچ دارای چفت و بست است. به این دستکش ۵ انگشتری مروارید و زنجیرکهای باریک اضافه شده است. در نگارههای تخت جمشید، نخستین برداشت بیننده این است که لباس پرچین و بلند، «اونیفرم» و لباس ویژۀ هخامنشیان است. در نخستین نگارۀ داریوش در بیستون با لباس داریوش، گئومات مغ و همچنین آسینه با اولین مرحلۀ لباس چیندار هخامنشی به خوبی آشنا میشویم. لباس شاه نیز همان لباسی بود که افراد گارد در آجرهای لعابدار کاخ شوش بر تن دارند. پارسها با لباس چیندار هخامنشی کفش سهبندی میپوشیدند. این کفش از هر نظر شبیه یک جوراب ساق کوتاه است و فاقد پاشنه و کف کلفت است که از چرمی بسیار نرم تهیه میشده است، تا پاها به راحتی درون آن بخزند. احتمالاً کلاه نیز مانند لباس در دورۀ هخامنشی صورت اونیفرم داشته است. از همین رو، امروز برای بازشناسی ملیتهای گوناگون از شکل کلاه استفاده میشود. کلاه یا تاج داریوش در نگارۀ بیستون دیهیم کنگرهداری است که لابد از طلا بوده است. شواهدی در دست است که این تاج در نگارهها روکشی از طلا داشته است. ارتفاع این تاج در پشت حدود ۲۰ و در قسمت جلو حدود ۲۵ سانتیمتر بوده است. احتمالاً شلوار همۀ هخامنشیانی که در نگارههای تخت جمشید به چشم میخورند، بافتی نقشدار و رنگین داشته است. روی این لباس ردا پوشیده میشد. کلاه سواران یک باشلق بود که یونانیان آن را تیارا میخواندند. برای پوشاندن دهان و بینی، از دو انتهای باشلق استفاده میشد. بلندپایگان موهای سر و ریش خود را، به شیوهای نامعلوم، مجعد میکردند و گوشوارههایی از طلای نگیندار میآویختند. لباس زن در آثار هنری، همان لباس چیندار هخامنشی است. لباس عمومی پارتها همانی بوده است که در پلکان شرقی آپادانا اعضای هیئت نمایندگی پارتها بر تن دارند. در نقاشیهای رنگی دیواری کاخی در کوه خواجه در دریاچۀ هامون، کوشش در توجه به هنر و همچنین لباس شرقی، با تمایل به هنر و لباس بیزانسی با خامدستی و پاگیری درهم آمیخته است. با وجود اینکه بیشتر این نگارهها به شدت زیر نفوذ هنرمندان بیگانۀ یونانی و رومی قرار دارند، رویهمرفته، در همۀ نگارهها و تندیسهای ایران باستان کراهت از برهنگی اندام بارز است. ردا یا قبای اشکانیان رواندازی بود با آستینهای آویزان و غیرقابل استفاده. تندیس معبد شمی ریش ندارد اما سبیل آن پرپشت و آراسته است و پیرامون موهای بسیار منظم سر دیهیم یا نواری پهن دارد و در روی سینه گردنبندی با سنگی قیمتی در میان. در میان زیورهای یک صندوقچه که در همین محل پیدا شده، به نگارۀ دو کماندار برمیخوریم که لباسی مانند لباس تندیس مفرغی بر تن دارند. با این تفاوت که نیم تنۀ این دو سوار یراقدوزی شده است. رویهمرفته، همۀ شاهان و شاهکهای اشکانی به انواع دیهیم بهمنزلۀ نشان فرمانروایی پایبند میماندند. طرحی خطی از یک سوار اشکانی در معبد دورا، هیئت یک سوار اشکانی را به خوبیی نشان میدهد. در این طرح، نقاب و زره سوارکار و زره اسب که تقریباً تمام بدنش را پوشانده، به خوبی نشان داده شده است. زره سوار و اسب ظاهراً از صفحات فلزی گردی به به شکل فلس ماهی ساخته شده است. در فیروزآباد، در نگارۀ پیروزی اردشیر اول بر اردوان، آرایش و پوشش تنها وسیلۀ بازشناخت کسانی است که در نگاره آمدهاند. نیمی از موی سر اردشیر به صورت یک توده در بالای سر او جمع شده و نیمی دیگر از یر دیهیم (فرّ شاهی) او که نواری پهن و مواج دارد، پشت گردن و در روی شانهها مواج است. هر دو بخش گیسوی اردشیر مانند ریش او که از درون حلقهای گذرانده شده، مجعد است. همین تودۀ مو در بالای سر است که در تصاویر دیگر، به کمک پارچهای که روی آن قرار میگیرد، به شکل گوی درمیآید و عنصری از تاج شاهی را تشکیل میدهد، که در شاهان مختلف اندازۀ آن تغییر میکند و سبب تشخیص شاه از یکدیگر میشود. مجسمۀ ۷متری و ایستادۀ شاپور اول در غار شاپور، در نزدیکی بیشاپور، به سبب در امان ماندن از باد و بوران بهترین نمونۀ تاج و آرایش صورت را در اختیار میگذارد. شاپور لباس تنگی بر تن دارد که برگردان پهن لبۀ راست یقۀ آن از روی شانه و سینۀ راست تا به کمر و پهلوی چپ بر روی لبۀ متقارن سمت چپ قرار گرفته و یقۀ باز و سینه نمایی را به صورت هفت درست کرده است. در اینجا، کمربند شاپور زُنّاری است با گره و نوارهای معمول ساسانی، که کمربند دومی برای سلاح شاه به صورت مایل روی آن قرار گرفته است. شلوار شاپور هم مانند شلوار هخامنشیان و شلوار مجسمۀ اشکانی یاد شده پرچین است. |
نسخهٔ ۱۴ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۳۰
Makeup and covering in ancient Iran
آرايش و پوشش در ايران باستان
آرايش و پوشش در ايران باستان بهطوری که از تصویر تزیینی تابوتی طشتمانند از گنجینۀ زیویه برمیآید، سرپوش مادها چیزی شبیه باشلق بوده است. در این تصویر هم پیراهن و هم روانداز بیآستین و نقشدار مردان در قسمت جلو زیر زانو و در پشت روی قوزک پا قرار دارد و لبههای هر دو لباس دارای منگوله یا تریشۀ بلند است. جورابها نیز دارای نقشاند و نُک کفشها کمی رو به بالا دارند. یکی از اشیای بسیار جالب توجه، دستکشی از طلا است که با زنجیرهای باریکی درست شده و روی مچ دارای چفت و بست است. به این دستکش ۵ انگشتری مروارید و زنجیرکهای باریک اضافه شده است. در نگارههای تخت جمشید، نخستین برداشت بیننده این است که لباس پرچین و بلند، «اونیفرم» و لباس ویژۀ هخامنشیان است. در نخستین نگارۀ داریوش در بیستون با لباس داریوش، گئومات مغ و همچنین آسینه با اولین مرحلۀ لباس چیندار هخامنشی به خوبی آشنا میشویم. لباس شاه نیز همان لباسی بود که افراد گارد در آجرهای لعابدار کاخ شوش بر تن دارند. پارسها با لباس چیندار هخامنشی کفش سهبندی میپوشیدند. این کفش از هر نظر شبیه یک جوراب ساق کوتاه است و فاقد پاشنه و کف کلفت است که از چرمی بسیار نرم تهیه میشده است، تا پاها به راحتی درون آن بخزند. احتمالاً کلاه نیز مانند لباس در دورۀ هخامنشی صورت اونیفرم داشته است. از همین رو، امروز برای بازشناسی ملیتهای گوناگون از شکل کلاه استفاده میشود. کلاه یا تاج داریوش در نگارۀ بیستون دیهیم کنگرهداری است که لابد از طلا بوده است. شواهدی در دست است که این تاج در نگارهها روکشی از طلا داشته است. ارتفاع این تاج در پشت حدود ۲۰ و در قسمت جلو حدود ۲۵ سانتیمتر بوده است. احتمالاً شلوار همۀ هخامنشیانی که در نگارههای تخت جمشید به چشم میخورند، بافتی نقشدار و رنگین داشته است. روی این لباس ردا پوشیده میشد. کلاه سواران یک باشلق بود که یونانیان آن را تیارا میخواندند. برای پوشاندن دهان و بینی، از دو انتهای باشلق استفاده میشد. بلندپایگان موهای سر و ریش خود را، به شیوهای نامعلوم، مجعد میکردند و گوشوارههایی از طلای نگیندار میآویختند. لباس زن در آثار هنری، همان لباس چیندار هخامنشی است. لباس عمومی پارتها همانی بوده است که در پلکان شرقی آپادانا اعضای هیئت نمایندگی پارتها بر تن دارند. در نقاشیهای رنگی دیواری کاخی در کوه خواجه در دریاچۀ هامون، کوشش در توجه به هنر و همچنین لباس شرقی، با تمایل به هنر و لباس بیزانسی با خامدستی و پاگیری درهم آمیخته است. با وجود اینکه بیشتر این نگارهها به شدت زیر نفوذ هنرمندان بیگانۀ یونانی و رومی قرار دارند، رویهمرفته، در همۀ نگارهها و تندیسهای ایران باستان کراهت از برهنگی اندام بارز است. ردا یا قبای اشکانیان رواندازی بود با آستینهای آویزان و غیرقابل استفاده. تندیس معبد شمی ریش ندارد اما سبیل آن پرپشت و آراسته است و پیرامون موهای بسیار منظم سر دیهیم یا نواری پهن دارد و در روی سینه گردنبندی با سنگی قیمتی در میان. در میان زیورهای یک صندوقچه که در همین محل پیدا شده، به نگارۀ دو کماندار برمیخوریم که لباسی مانند لباس تندیس مفرغی بر تن دارند. با این تفاوت که نیم تنۀ این دو سوار یراقدوزی شده است. رویهمرفته، همۀ شاهان و شاهکهای اشکانی به انواع دیهیم بهمنزلۀ نشان فرمانروایی پایبند میماندند. طرحی خطی از یک سوار اشکانی در معبد دورا، هیئت یک سوار اشکانی را به خوبیی نشان میدهد. در این طرح، نقاب و زره سوارکار و زره اسب که تقریباً تمام بدنش را پوشانده، به خوبی نشان داده شده است. زره سوار و اسب ظاهراً از صفحات فلزی گردی به به شکل فلس ماهی ساخته شده است. در فیروزآباد، در نگارۀ پیروزی اردشیر اول بر اردوان، آرایش و پوشش تنها وسیلۀ بازشناخت کسانی است که در نگاره آمدهاند. نیمی از موی سر اردشیر به صورت یک توده در بالای سر او جمع شده و نیمی دیگر از یر دیهیم (فرّ شاهی) او که نواری پهن و مواج دارد، پشت گردن و در روی شانهها مواج است. هر دو بخش گیسوی اردشیر مانند ریش او که از درون حلقهای گذرانده شده، مجعد است. همین تودۀ مو در بالای سر است که در تصاویر دیگر، به کمک پارچهای که روی آن قرار میگیرد، به شکل گوی درمیآید و عنصری از تاج شاهی را تشکیل میدهد، که در شاهان مختلف اندازۀ آن تغییر میکند و سبب تشخیص شاه از یکدیگر میشود. مجسمۀ ۷متری و ایستادۀ شاپور اول در غار شاپور، در نزدیکی بیشاپور، به سبب در امان ماندن از باد و بوران بهترین نمونۀ تاج و آرایش صورت را در اختیار میگذارد. شاپور لباس تنگی بر تن دارد که برگردان پهن لبۀ راست یقۀ آن از روی شانه و سینۀ راست تا به کمر و پهلوی چپ بر روی لبۀ متقارن سمت چپ قرار گرفته و یقۀ باز و سینه نمایی را به صورت هفت درست کرده است. در اینجا، کمربند شاپور زُنّاری است با گره و نوارهای معمول ساسانی، که کمربند دومی برای سلاح شاه به صورت مایل روی آن قرار گرفته است. شلوار شاپور هم مانند شلوار هخامنشیان و شلوار مجسمۀ اشکانی یاد شده پرچین است.