پرسئوس: تفاوت میان نسخهها
DaneshGostar (بحث | مشارکتها) (جایگزینی متن - '\\1' به '<!--1') |
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۵
پِرْسِئوس (Perseus)
(یا: پرسه) در اساطیر یونان، پسر زئوس[۱] و دانائه[۲]. در نبرد با مدوسا[۳]ی گورگون[۴]، در حالی که انعکاس چهرۀ او را در سپر خود مینگریست تا با پرهیز از نگاهش به سنگ تبدیل نشود، سر او را قطع کرد. پس از نجات آندرومدا[۵]، او را به زنی برگزید و پس از چندی فرمانروای تیرونس[۶] شد. او با نصب سر گورگون روی سپرش پولودِکتس[۷] جبّار و بر اساس برخی روایات، اطلس را به سنگ تبدیل کرد.
تولد. آکریسیوس[۸]، شاه آرگوس[۹]، که پیشگویی مرگ او را به دست یکی از فرزندان بعدیاش خبر داده بود، دخترش، دانائه، را زندانی کرد. زئوس به هیئت رگباری از کلاه از سقف زندان به درون آمد و با او درآمیخت که حاصل آن پرسئوس بود. آکریسیوس، پس از آگاهی از تولد او، مادر و فرزند را در صندوقی گذاشت و به دریای اژه[۱۰] انداخت، اما به خواست زئوس، صندوق در سریفوس[۱۱] به خشکی رسید؛ ماهیگیری آن دو را یافت و به دربار پولودکتس، شاه آن سرزمین، برد.
کشتن مدوسا. پولودکتس، که عاشق دانائه بود، برای خلاصی از دست پسر دانائه، به او مأموریت داد که سر گورگون را بیاورد. پرسئوس، با راهنمایی دو الهه، آتنا[۱۲] و هِرمِس[۱۳]، به دیدار خواهران گورگونها، موسوم به گرایاها[۱۴]، رفت که سه عجوزه با یک چشم و دندانی در میان آن بودند. پرسئوس این اشیای گرانبها را ربود و فقط در صورتی حاضر به پسدادن آنها شد که نشانی پری[۱۵]هایی را که صاحب صندلهای بالدار، کیسهای جادویی و کلاهخود ناپدیدکنندۀ پلوتون[۱۶] بودند، در اختیار او بگذارند. پرسئوس با این تجهیزات و با همراه داشتن داس و آینه، که هدایای هرمس و آتنا بودند، به کُنام گورگونها رفت و آنان را خفته یافت؛ پس، در حالی که همه چیز را در آینه مینگریست تا به سنگ تبدیل نشود، سر مدوسا را با داس قطع کرد و آن را در کیسهای بر پشت گذاشت و با استفاده از کلاهخود، در حالی که سایر گورگونها در تعقیب او بودند، از آنجا گریخت.
کشتن پولودکتس. پرسئوس، حین بازگشت به سریفوس، آندرومدا را در ازای ازدواج با او از چنگ هیولایی دریایی نجات داد، اما پس از ورود به سریفوس دریافت که دانائه برای خلاصی از پولودکتس به معبد پناه برده است. پرسئوس او و مهمانانش را به سنگ تبدیل کرد و پیش از آنکه با دانائه عازم آرگوس شود، سر گورگون را به آتنا تقدیم کرد.
مرگ آکریسیوس. آکریسیوس، پس از آگاهی از پیروزیهای پرسئوس و ورود قریبالوقوع او، پیشگویی یادشده را بهخاطر آورد و به لاریسا[۱۷] در تسالی[۱۸] گریخت. پرسئوس به قصد بازگرداندن پدربزرگش با تغییر شکل، او را تعقیب کرد، اما پس از ورود، با شرکت در چند بازی و مسابقه، پدربزرگش را سهواً با پرتاب دیسک از پای درآورد. او سپس پادشاهی آرگوس را به پسر عمویش، مگاپِنتس[۱۹]، واگذاشت و در عوض صاحب تاج و تخت تیرونس شد.