مخلاف
مخلاف
واحد تقسیمات اداری در یمن قدیم. مخلاف به معنای بخش، اقلیم یا به زبان امروزی استان و جمع این کلمه مخالیف است. مرحج آن است که نظام تقسیم یمن به مخالیف، پیش از اسلام و به طور مشخص در نتیجهی اشغال این کشور به وسیلهی سپاه حبشه (525م) رواج یافته است. این تقسیمبندی پس از گریز دادن حبشیها تثبیت شد؛ به گونهای که یمن دارای شمار فراوانی از مخالیف شد. در راس هر مخلافی یک قیل (استاندار) قرار داشته که آن را با استقلالی نسبی اداره میکرده است. این واحد اداری به تناسب هردوره متشکل از شماری از شهرها و روستاها و دارای مرکزی بوده که امور اداری آن اقلیم را تنظیم میکرده است. در راس هر مخلاف، قیل (استاندار) یا بزرگ مخلاف قرار داشته که در کتیبهی ابرهه از او با عنوان سیه (CIH) یا جانشین پادشاه در ادارهی مخلاف یاد شده است.
منابع عربی گویای آن است که پیامبر اسلام (ص) یمن را به سه مخلاف الجند (با مرکزیت الجند)، صنعاء (با مرکزیت صنعاء) و حضرموت (با مرکزیت حضرموت) تقسیم کرد. این منابع گستره و مرز هرکدام از این سه مخلاف را ذکر نکردهاند. ابومحمد حسن بن احمد همدانی، مولف کتاب صفة جزیرة العرب، یمن را در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری منقسم به شمار فراوانی از مخلافها میداند. یاقوت حموی و دیگر معجمنویسان عرب بر این نکته تاکید داشتهاند که اصطلاح مخلاف بیشتر در یمن به کار میرفته و اگر غیر اهل یمن این اصطلاح را به کار بردهاند به تبعیت از اهل یمن یا برای اشاره و انتقال به موضوع یمن بوده است.
اصطلاح خلیفه که به معنای قیل یا والی است نخستین بار در صدر اسلام و پس از وفات پیامبر (ص)، برای ابوبکر بر زبان اهل یمن جاری شد. خلیفه و مخلاف هردو از ریشهی خلف برگرفته شدهاند، اما واژهی خلیفه در دیگر زبانهای سامی دیده نمیشود و گویا از یمن وارد زبان عربی فصیح شده است.