سنگ بنا (کتاب)
(به فرانسوی: La Pierre Angulaire) رمانی از زوئه اولدنبورگ[۱]، نویسندۀ روسیتبار فرانسوی، به زبان فرانسوی. کتاب نخستین بار در سال 1953م منتشر و در همان سال برندۀ جایزۀ فمینا[۲] شده است. زمان ماجراهای داستان، فرانسۀ قرن سیزده میلادیست. فرانسۀ متشنج از نزاعهای دینی که گروه زایران و گدایان عمدۀ قربانیان این جنگها هستند. مکان رخداد ماجراها حوالی شهر تروا است. رمان هنوز به فارسی برگردانده نشده است.
سراسر اثر در حال و هوایی ناخوشفرجام غوطهور است. گویی که نفرین فرود آمده بر خانوادۀ لینیر، همان «سنگ بنا»یی که سرنوشت اعضای آن را بسته نگه میدارد، در هیچ لحظهای از بین نمیرود.
پیرنگ
زوئه اولدنبورگ در این رمان سرنوشت خانوادهای از خردهملاکان را به نام لینیر[۳] روایت میکند. داستان این خانواده در طول سه نسل نمایش داده میشود. نیای خانواده، آنسیو[۴] دو لینیر، ملقب به پیرمرد، که از خاطرۀ مردن پسرش در بیتالمقدس وهمزده است، تصمیم میگیرد که اقامتگاه خودر را ترک کند و همراه زایرانی شود که عازم ارض مقدسند. او که بیمار و نابیناست، میخواد به این سفر برود تا برای گناهانش دعا کند. به نظر میرسد که تقدیری پنهان بر او فرود آمده و محکومش کرده که املاکش را رها کند. سفرهای طولانی پیرمرد، پیش از رسیدن به بیتالمقدس، فرصتی برای نویسنده فراهم کرده تا تصویری برجسته از فرانسۀ درمانده از فقر و ویرانشده از جنگهای طولانیمدت به دست بدهد. هربر[۵] دو لینیر، پسر پیرمرد، «گنده» لقب دارد. شخصیتی خارقالعاده است؛ گندهخوار و گندهنوش است و هرگز بدون زنها، حرامزادهها، نوکران، شاهینها و سگهایش جایی نمیرود. او برای به دست آوردن زمینهای تازه، از انجام هیچگونه اخاذی خودداری نمیکند. شخصیتیست که افراطش یادآور ژیل دو رتس است. مانند او کفرگو و منحرف و جانیست. برای انتقام گرفتن از پدرش که فرزندانش را دوست نداشت، تصمیم میگیرد که خواهر خود را اغوا کند. اگلانتین[۶] که ابتدا از تن دادن به چنین گناهی میترسد، کمی بعد بدان میل میکند. آگنیه[۷] دو لینیر، پسر گنده، در رمان تجسمبخش آرمان شهسواری است. او که دلیر و حساس و وفادار است، داستان عشق بزرگی را در گناری بانوی خود، ماری دو مونژنو[۸]، تجربه میکند. بسیاری از فصلهای رمان آرمانهای عاشقانهای را روایت میکند که شهسوار جوان باید در آنها پیروز شود.