فرانسوی، هنر
فَرانسوی، هنر (French art)
نقاشی، مجسمهسازی، و هنرهای تزیینی فرانسه. فرانسه، بهمنزلۀ زادگاه گوتيک[۱]، کانون مجسمهسازی و تذهیب نسخ خطی در قرون وسطا، و از قرن ۱۵م در پردههای نقشبافت[۲]، بود. نقاشی قرن ۱۷ فرانسه تحت سلطۀ کلاسیسیسم[۳] ایتالیاییوار کلود لورن[۴] و نیکلا پوسن[۵] شکوفا شد؛ متعاقب آن شیوۀ روکوکو[۶] با صحنههای نشاطانگیزش از طبقات مرفه، پس از وقوع انقلاب فرانسه[۷] جای خود را به نئوکلاسیسیسمِ[۸] ژاک ـ لوئی داوید[۹] و ژان دومینیک انگر[۱۰] سپرد. در قرن ۱۹ رمانتیسم[۱۱] مسلط بر فضای هنری به سبکهای دیگری جای سپرد، که رئالیسم[۱۲] و امپرسیونیسمِ[۱۳] نقاشانی همچون کلود مونه[۱۴]، اوگوست رنوار[۱۵]، و آثار ژرژ سورا[۱۶]، پل سزان[۱۷] و سرانجام هنر مدرن[۱۸] قرن ۲۰ از آن جملهاند. هانری ماتیس[۱۹] با شیوۀ فوویسم[۲۰]، ژرژ براک[۲۱] با شیوۀ کوبیسم[۲۲]، و اوگوست رودَن[۲۳] در مجسمهسازی، از پیشگامان هنر مدرن فرانسه بودند. از میانۀ قرن ۱۹ تا میانۀ قرن ۲۰، پاریس کانون هنری غرب بود. در میان کهنترین بقایای پیشتاریخی، نقاشیهای غار لاسکو[۲۴] در جنوب فرانسه (۱۸۰۰۰پم) درخور ذکرند. از دورۀ سلتی[۲۵] (قرن ۵پم تا قرن اول م) اشیای دستساز بسیار، و از دوران اشغال خاک فرانسه بهدست رومیان (قرن اول تا ۵م) علاوهبر اشیای دستساز، بناهای توجهبرانگیزی هم باقی ماندهاند. در دورههای پادشاهی اوتونی[۲۶] و کارولنژیان[۲۷]، قدرت و ثروت روبه رشد کلیسای مسیحی، شکلگیری فرهنگ ملّی را میّسر ساخت.
دورۀ رومیوار (از قرن ۱۰ تا قرن ۱۲م). هنر رومیوار، نخستین شیوۀ هنری شاخص فرانسوی بود. بناهای عظیم کلیساها، کلیساهای جامع، و صومعهها، به رشد هنرهای فرعی نیرویی تازه بخشید؛ چراکه بناها و اجتماعات دینی به محصولاتی همچون آثار فلزی، بافتهها، و نسخ خطی مُذهّب نیاز داشتند. مجسمهسازی نیز از برجستهترین دستاوردهای آن دوران بود که شکلهای گویا و بسیار چکیدهنمایی[۲۸] شده را تا حدّی از تصاویر نسخ خطی برمیگرفت؛ از آن زمره مجسمههای کلیسای جامع اوتون[۲۹] و صومعههای کلونی[۳۰]، موئاساک[۳۱]، و سویاک[۳۲] درخور ذکرند. لعابکاری با اسلوب لعاب مینای شیاری[۳۳] تکامل یافت؛ این لعاب، در شهر لیموژ[۳۴] ساخته میشد.
گوتیک (از قرن ۱۲ تا قرن ۱۴م). سبک گوتیک علاوهبر معماری در دیگر هنرها نیز تجلّی یافت. فرانسه در تکامل گوتیک نقش اصلی را داشت. کلیساهای نوسازِ سر به فلک کشیده، به سطوح گستردهای از شیشۀ منقوش[۳۵] نیاز داشتند که برخی از ممتازترینِ آنها در کلیسای جامع شارتر[۳۶] استفاده شدهاند. نقاشیهای دیواری (که بسیاری از آنها ازبین رفتهاند)، بیشتر از رنگهای بهکاررفته در شیشههای منقوش تبعیّت میکردند. مجسمهها، ظرافت و واقعگرایی بیشتری یافتند و طرحهای پیچیدهتری برای کندهکاری در نظر گرفته شد؛ همچون کندهکاریهای کلیسای شارتر، کلیسای نوتردام[۳۷] در پاریس و دیگر مکانها. ساختن سردیس (بهشکل مجسمه) در اواخر قرن ۱۴م در فرانسه آغاز شد. در آن زمان پاریس مرکز بینالمللی تذهیب نسخ خطی و مینیاتورسازی[۳۸] نیز شد.
قرن ۱۵م. در پایان قرون وسطا که شیوههای گوتیک با نیازهای تغییریابندۀ جامعه انطباق یافت، مکتبهای محلّی در هنر نقاشی شکل گرفت و نخستین نقاشان نامآور پدیدار شدند: در پرووانس[۳۹]، نیکلا فرومان[۴۰]؛ در بورگونی و شمال، سیمون مارمیون[۴۱] (ح ۱۴۲۲ـ ۱۴۸۹م)؛ در لوآر[۴۲]، ژان فوکه[۴۳] و ژان بوردیشون[۴۴] (ح ۱۴۵۷ـ۱۵۲۱م)؛ نقاش مشهور به متر دو مولن[۴۵] (که از ۱۴۸۰ تا ۱۵۰۰م فعالیت داشته است)، ژان پرآل[۴۶] (ح ۱۴۵۷ـ۱۵۳۰م). ژان فوکه، تکچهرهساز دربار، برجستهترینِ آنان است که واقعگرایی دقیق آثارش از نقاشی هلندی[۴۷] تأثیر دارد. مینیاتورهای فوکه و برادران لمبور[۴۸]، خالقان کتاب دعای مصور ایام پربرکت دوک دو بری[۴۹]، نشاندهندۀ طبیعتگرایی[۵۰] عالی و نوآوری در تزیینکاریاند. پردههای نقشبافت ممتازی نیز در این دوره بافته شد. در آن زمان با کاهش سفارشهای کلیسایی، مجسمهسازان موقعیّتی برای هنرآفرینی نداشتند.
رنسانس (رنسانس[۵۱]) (قرن ۱۶). اشتیاق فرانسیس اول[۵۲] به ایجاد هنری متمرکز برای رقابت با ایتالیا، او را برآن داشت که نقاشان نامآوری (همچون فرانچسکو پریماتیتچو[۵۳]، و نیکولو دل آباته[۵۴]) را از ایتالیا به فرانسه فرا خوانَد، که تکوین مکتب فونتنبلو[۵۵] را در پی داشت. هنر تکچهرهسازی درباری و تکچهرهسازی مینیاتوری، بهوسیلۀ کورنی دو لیون[۵۶] (ح ۱۵۰۳ـ۱۵۷۴) و دو نقاش پیشگام دیگر، با نامهای ژان و فرانسوا کلوئه[۵۷]، رونق یافت. بهرغم گسترش روزافزون نفوذ ایتالیا، این نقاشان همچنان وامدار نقاشی هلندی بودند.
باروک (باروک[۵۸]) (قرن ۱۷ و دوران فرمانروایی لوئی چهاردهم). سبک نقاشی پوسن، شیوۀ «رسمی» کشور شد، و از سوی آکادمی سلطنتی[۵۹] (تأسیسیافته در ۱۶۴۸) اشاعه یافت. ژان باپتیست کولبر[۶۰]، وزیر مقتدر، و شارل لوبرون[۶۱]، نقاش دربار و مدیر آکادمی، کلیۀ تولیدات هنری کشور، از تکچهرهسازی رسمی دولتی تا مبلمان و پردههای نقشبافت کارگاه گوبلن[۶۲]، را تحت نظارت خود گرفتند. نقاشانی همچون ژرژ دو لاتور[۶۳] و لوئی لو نَن[۶۴]، دو هنرمند استثنایی بودند که شیوۀ واقعگرایانهای را در پیش گرفتند؛ گرچه رویکرد کلاسیکِ[۶۵] نظم و تعادل را نیز رها نکردند. در بخش آغازین قرن ۱۷ مجسمهسازی فرانسه، بیشتر در انحصار مقبرهسازی بود. با حمایت لوئی چهاردهم از هنر پرزرق و برق غیردینی، روح تازهای بر کالبد مجسمهسازی فرانسه دمیده شد. ژیراردون[۶۶]، که مقبرۀ کاردینال ریشِلیو[۶۷] در کلیسای وابسته به سوربون[۶۸] پاریس شاهکار اوست، به کار مجسمهسازی برای تزیین کاخ ورسای[۶۹] گماشته شد. آنتوان کوازووکس[۷۰] تکچهرههایی را کندهکاری کرد که بهسبب ویژگی پرنشاطشان نظرگیرند.
قرن ۱۸. در این دوره روکوکوی پرنشاط و دلانگیزی جانشین تزیینات فاخر سبک لوئی چهاردهمی شد؛ ژان آنتوان واتو[۷۱] معرّف این تغییر هنری بود، که بازتابهای آن در آثار پیروان او نیز، ازجمله ژان باپتیست پاتر[۷۲] (۱۶۹۵ـ۱۷۳۶) و نیکلا لانکره[۷۳]، مشهود است. در پردههای غیرتشریفاتی واتو از جشنهای عاشقانه[۷۴]، گروهی مرد و زن موقر و بانشاط، با حالتی عاشقانه و درحالنواختن موسیقی، در چشماندازهایی شکوهمند تصویر شدهاند که با حالتی از اندوه لذتهای گذرا توأماند. این شیوۀ باظرافت و بسیار آراسته در آثار فرانسوآ بوشه[۷۵] و ژان ـ اونوره فراگونار[۷۶] نیز متجلّی است، که هر دو شادمانی سبکسرانۀ دربار را کمی پیش از انقلاب فرانسه به اجمال بازنمودهاند. ژان باپتیست گروز[۷۷] این شیوه را ناگهان وانهاد، و مضامین اخلاقی روزمره را برگزید و در آنها از خصلتهای سادۀ نیکو بهگونهای پراحساس تمجید کرد. برخلاف هنر حاکم بر دربار، ژان باپتیست شاردن[۷۸] صحنههای آرام و خانوادگیِ زندگی طبقۀ متوسط را نقاشی میکرد. پایان قرن ۱۸ با واکنش علیه روکوکو و بازگشت به «هنر کلاسیک» روبهرو بود؛ ژوزف ماری وین[۷۹] (۱۷۱۶ـ۱۸۰۹) از این جریان هنری حمایت میکرد. نمایندۀ اصلی نئوکلاسیسیسم، یکی از شاگردان وِین، به نام داوید بود که هنرش عواطف و احوال دوران انقلاب و بنیاد امپراتوری ناپلئون را بازمیتاباند.
قرن ۱۹. نئوکلاسیسیسم در عین بازگشت به گذشته، حاوی عنصری از رمانتیسم بود. اوج شکوفایی رمانتیسم را میتوان بهخوبی در آثار تئودور ژِریکو[۸۰] و اوژن دُلاکروا[۸۱] بازیافت؛ گرچه در همان زمان اَنگر همچنان نگهبان سرسخت کلاسیسیسم (شیوۀ تأییدشدۀ آکادمی سلطنتی در قرن ۱۹) باقی ماند. با نقاشیهای لطیف، شاعرانه و مهآلود کامی کورو[۸۲]، دورۀ نوینی در منظرهپردازی آغاز گردید. گرچه کورو مدتی در باربیزون[۸۳] کار کرد، از نقاشان مکتب باربیزون شمرده نمیشود. نقاشان فرانسوی مکتب باربیزون[۸۴] عبارتاند از ژان فرانسوا میله[۸۵]، دوبینیی[۸۶] (۱۸۱۷ـ۱۸۷۸)، و تئودور روسو[۸۷]. در میانۀ قرن ۱۹، رئالیسم در ضدّیت با نئوکلاسیسیسم و رمانتیسم شکل گرفت. گوستاو کوربه[۸۸] با نقاشیهای غیرقهرمانانهاش از زندگی روزمره، موجی از اعتراض برانگیخت و شخصیت اصلی این جنبش هنری شد؛ هنرش تا حد زیادی با رادیکالیسم[۸۹] سیاسیاش پیوند داشت. رئالیسم بیشتر همچون یک اندیشه تا یک سبک، بهوسیلۀ اونوره دومیه[۹۰] و ژان فرانسوا میله، نقاش منظرهپرداز، تکامل یافت. دومیه نقاش و کاریکاتوریست بود، و بهسبب تصاویر هجوآمیزش از زندگی فرانسوی شهرت یافت. اِدوئار مانه[۹۱] را نیز میتوان از نقاشان رئالیست برشمرد؛ رویکرد عالی و مدرن او به درونمایههای نقاشان قرن ۱۵م تا قرن ۱۸، بسیار مناقشه برانگیز بود؛ ازجمله اثرش با نام اولیمپیا[۹۲] (۱۸۶۵؛ موزۀ دورسه[۹۳]، پاریس). شیوۀ رئالیسم، با تمرکز بر زندگی روزمره، برای امپرسیونیسم، مشهورترین جنبش قرن ۱۹، بستر مناسبی را فراهم کرد. مونه با تأثیر از ادوئار مانه و پیوستن به گروه امپرسیونیستها، فعالیت هنریاش را آغاز کرد و از شخصیتهای مرکزی جنبش شد. ویژگیهای آثار مونه، ازجمله تمرکز مطلق بر ظاهر اشیا و تغییر رنگها و شکلها درخلال تغییرات نوری و جوّی، جوهرۀ امپرسیونیسم را هستی بخشید. دیگر نقاشان برجستۀ امپرسیونیسم عبارت بودند از رنوار، کامی پیسارو[۹۴]، و برت موریزو[۹۵]. ادگار دگا[۹۶] ادراکی از جوهرۀ ساختاری و فرمی کلاسیک را به امپرسیونیسم افزود. هانری دو تولوز لوترک[۹۷]۷ بهرغم آگاهی از امپرسیونیسم، شیوهای کاملاً فردی را درپیش گرفت، که برگرفته از آگهیهای مصور و باسمههای ژاپنی و آثار دگا بود. نحوۀ استفادۀ امپرسیونیستها از رنگ، به نوآوریهای نوینی انجامید؛ از آن جملهاند: نئوامپرسیونیسم[۹۸] (یا نقطهچینکاری[۹۹]۹)، در آثار سورا و پل سینیاک[۱۰۰]، ویژگی فرمی پستامپرسیونیسم[۱۰۱] در آثار سزان و پل گوگن[۱۰۲]، که هر دو در تکامل هنرمدرن تأثیری ژرف داشتند. هنر ایشان خاستگاه بهثمررسیدن مراحل درخشانی از هنر دهۀ ۱۸۹۰ شد که با سمبولیسم[۱۰۳] (اودیلون رودون[۱۰۴]، گوستاو مورو[۱۰۵] و دیگران)، و آثار گروه نبیها[۱۰۶] آغاز گردید. اوگوست رودن به ضوابط منجمدماندۀ مجسمهسازی قرن ۱۹، گرما و شوری رمانتیک بخشید.
قرن ۲۰. برخی از بزرگترین نوآوران هنر قرن ۲۰ عبارتاند از ژرژ براک، که همراه با پابلو پیکاسو[۱۰۷]، نقاش اسپانیایی، سبک کوبیسم را پروراند و اعتلا بخشید؛ و هانری ماتیس، نقاش سرآمد فوویسم که کارهایی با رنگهای درخشان و ماهیّتی موزون و تزیینی پدید آورد. اندیشههای نوین نقاشی بهخوبی در پاریس پا گرفت، و آن شهر را مرکز بینالمللی مکتب پاریس[۱۰۸] ساخت. برخی از نمایندگان هنر مدرن همچون پیکاسو، از خارج از فرانسه به آنجا مهاجرت کردند. از نقاشان برجستۀ فرانسوی ادوئار ووئیار[۱۰۹]، پیِر بونار[۱۱۰]، پیِر آلبر مارکه[۱۱۱]، روبر دلونه[۱۱۲]، فرنان لژه[۱۱۳]، ژرژ روئو[۱۱۴]، و رائول دوفی[۱۱۵] درخور ذکرند. آریستید مایول[۱۱۶]، فرمهای مجسمههای سنّتی فرانسه را احیا کرد. پس از جنگ جهانی دوم[۱۱۷]، پاریس، مرکزیّت دنیای هنر را به امریکا سپرد، و بیشترین تأثیر را در هنر معاصر دنیا گذاشت. ایوز کلاین[۱۱۸] و ژان دوبوفه[۱۱۹] از نقاشان سرآمد فرانسوی در دوران پس از جنگ جهانیاند.
- ↑ Gothic
- ↑ tapestry
- ↑ Classicism
- ↑ Claude Lorrain
- ↑ Nicolas Poussin
- ↑ rococo
- ↑ French Revolution
- ↑ Neo-Classicism
- ↑ Jacques-Louis David
- ↑ Dominique Ingres
- ↑ Romanticism
- ↑ realism
- ↑ Impressionism
- ↑ Claude Monet
- ↑ Auguste Renoir
- ↑ Georges Seurat
- ↑ Paul Cézanne
- ↑ modern art
- ↑ Henri Matisse
- ↑ fauvism
- ↑ Georges Braque
- ↑ cubism
- ↑ Auguste Rodin
- ↑ Lascaux
- ↑ Celtic
- ↑ Ottonian
- ↑ Carolingians
- ↑ stylized
- ↑ Autun
- ↑ Cluny
- ↑ Moissac
- ↑ Souillac
- ↑ champlevé
- ↑ Limoges
- ↑ stained glass
- ↑ Chartres
- ↑ Notre Dame
- ↑ miniature
- ↑ Provence
- ↑ Nicolas Froment
- ↑ Simon Marmion
- ↑ Loire
- ↑ Jean Fouquet
- ↑ Jean Bourdichon
- ↑ Maître de Moulins
- ↑ Jean Perréal
- ↑ Netherlandish painting
- ↑ Limbourg
- ↑ Trés Riches Heures du Duc de Berry
- ↑ naturalism
- ↑ Renaissance
- ↑ Francis I
- ↑ Francesco Primaticcio
- ↑ Niccolò dell’Abbate
- ↑ Fontainebleau
- ↑ Corneille de Lyon
- ↑ Jean and François Clouet
- ↑ baroque
- ↑ Royal Academy
- ↑ Jean Baptiste Colbert
- ↑ Charles Le Brun
- ↑ Gobelins
- ↑ Georges de La Tour
- ↑ Louis Le Nain
- ↑ classical
- ↑ Girardon
- ↑ Cardinal Richelieu
- ↑ Sorbonne
- ↑ Versailles
- ↑ Antoine Coysevox
- ↑ Jean-Antoine Watteau
- ↑ Jean Baptiste Pater
- ↑ Nicolas Lancret
- ↑ fêtes galantes
- ↑ François Boucher
- ↑ Jean-Honoré Fragonard
- ↑ Jean Baptiste Greuze
- ↑ Jean Baptiste Chardin
- ↑ Joseph Marie Vien
- ↑ Théodore Géricault
- ↑ Eugène Delacroix
- ↑ Camille Corot
- ↑ Barbizon
- ↑ Barbizon School
- ↑ Jean-François Millet
- ↑ Daubigny
- ↑ Theodore Rousseau
- ↑ Gustave Courbet
- ↑ radicalism
- ↑ Honoré Daumier
- ↑ Edouard Manet
- ↑ Olympia
- ↑ Musée d’ Orsay
- ↑ Camille Pissarro
- ↑ Berthe Morisot
- ↑ Edgar Degas
- ↑ Henri de Toulouse-Lautrec
- ↑ Neo-Impressionism
- ↑ pointillism
- ↑ Paul Signac
- ↑ post-Impressionism
- ↑ Paul Gauguin
- ↑ symbolism
- ↑ Odilon Redon
- ↑ Gustave Moreau
- ↑ Les Nabis
- ↑ Pablo Picasso
- ↑ l’Ecole de Paris
- ↑ Edouard Vuillard
- ↑ Pierre Bonnard
- ↑ Pierre Albert Marquet
- ↑ Robert Delaunay
- ↑ Fernand Léger
- ↑ Georges Rouault
- ↑ Raoul Dufy
- ↑ Aristide Maillol
- ↑ World War II
- ↑ Yves Klein
- ↑ Jean Dubuffet