قاجار، ایل
قاجار، ایل
طایفۀ ترک ایران، از طوایف بزرگ ناحیۀ استرآباد (گرگان)، مرکب از دو گروه قدیمی دولّو و قوانلو، منقسم به دو دستۀ اشاقهباش (پایینسری) و یوخاریباش (بالاسری). گروهبندی اول به احتمال قوی به اعتبار مشاغل آنان است و گروهبندی دوم از موقعیتهای ارضی سکونتگاههایشان خبر میدهد. اشاقهباشها عبارتاند از اسکندرلو، زیادلو، شامبیاتی، عضدانلو، قراموسالو و کرلو، و تیرههای خزینهدارلو، داشلو، سپانلو، شاهبوداغلو، قایخلو، کهنهلو، از یوخاریباشهابند. از قزلایاغها و حاجیمهدیقلیخانیها نیز، که ظاهراً خاندانهای بزرگی از قاجارها بودند، در بعضی از مراجع قاجاری، با عنوان طایفه نام رفته است. قاجارهای استرآباد تا پیش از تشکیل سلطنت به دو صورت چادرنشین و یکجانشین بهسر میبردند، اما پس از استقرار دولت قاجاریه، چادرنشینی در میان آنها برافتاد و بسیاری بههمراه خوانین خود به تهران و نواحی مجاور آن مهاجرت کردند. بههمین دلیل، جمعیت قاجارهای استرآباد در قرن ۱۳ق بهشدت کاهش یافت و در اوایل قرن ۱۴ق به حدود ۴۰۰ خانوار رسید. بسیاری از اینان در گرگان، محلۀ میدان، سکونت داشتند و تعدادی نیز در محلات دیگر و بعضی از نواحی اطراف شهر گرگان بهسر میبردند. برخی از آقایان قاجار، در همان سالها، از مالکان بزرگ منطقه بودند. دستۀ سوار قاجار استرآباد در سالهای سلطنت مظفرالدینشاه هنوز برقرار بود و ریاست آن را یکی از خوانین قاجار برعهده داشت. طوایف بزرگ قاجار تا پیش از تشکیل دولت صفویه، ساکن بعضی مناطق آیدین، البستان، بوزوق و مرعش در آناتولی، و حلب در شام بودند و گروه بزرگی از آنان در قراباغ و گنجۀ آذربایجان بهسر میبردند. اولاد شیخصفی در میان بعضی از طوایف قاجار نفوذی بسیار داشتند و در ۹۰۶ق چندصد نفر از آنان به شاهاسماعیل پیوستند. قراپیری قاجار و امتبیگ زیاداغلی پسر خضربیگ از مریدان شجاع شاهاسماعیل بودند. حکومت گنجه و قراباغ دستکم از همان دوره یا دورۀ شاهطهماسب اول تا ۱۲۱۸ق با خاندان امتبیگ زیاداغلی بود. شاهعباس اول پس از ۱۰۰۷ق، برای مقابله با حملات ازبکان و جلوگیری از غارتگریهای ایلات ترکمن، چند هزار نفر از قاجارهای گنجه را به استرآباد و مرو انتقال داد. قاجارهای مروی تا اوایل قرن ۱۳ق بهتناوب حکومت آن ناحیه را در اختیار داشتند. حاجی محمدحسینخان مروی، آخرین حاکم قاجاری مرو بود. قاجاران پس از ورود به استرآباد، نخست در قلعۀ مبارکآباد مستقر شدند و چون جمعیتشان افزایش یافت، در پایین و بالای اراضی بیرون قلعه پراکنده و به دو گروه اشاقهباش و یوخاریباش تقسیم شدند. این تقسیمات به گونهای بود که قوانلوها در گروه اشاقهباش و دولّوها در گروه یوخاریباش قرار گرفتند. این دو گروه از همان هنگام تا تشکیل سلطنت قاجاریه در جنگ و ستیز بودند. فتحعلیشاه قاجار از گروه قوانلو بود. گویا در آغاز سلطنت آقامحمدخان چنین مقرر شده بود که وزارت سلسلۀ قاجاریه، با خوانین یوخاریباش، دولوها، باشد. محمدخان دولّو، پدر اللهیارخان آصفالدوله ظاهراً بههمین اعتبار، بیگلربیگی تهران و مؤتمن و معتمد پادشاه بود و پسرش چند سالی به وزارت فتحعلیشاه رسید و نوادهاش حسنخان سالار مدعی سلطنت ایران شد.