پیچیدگی و پایداری
پیچیدگی و پایداری (Complexity and Stability)
اصطلاحی در بومشناسی. تا اوایل دهۀ ۱۹۷۰، عمدتاً چنین میپنداشتند که هرچه پیچیدگی و آمیختگی یک اجتماع بیشتر باشد، پایداری آن بیشتر است. در اینجا، به طور کلّی، پیچیدگی یا آمیختگی عبارت است از ترکیب تعدادی از گونهها، و بسامد و شدّت برهمکنش بین آنها. پیوند مثبت بین پیچیدگی و پایداری مفهومی شهودی دارد ـ سیستمها یا سامانههای طبیعی کاملاً پیچیده به نظر میآیند؛ و این شهود میتواند از طریق این استدلال توجیه شود که هرچه تعداد گونهها و پیوندهای میان آنها در اجتماع بیشتر برقرار باشد، در نهایت به «جذب کردن» آثار هرگونه آشفتگی در سیستم بیشتر کمک خواهد کرد. ولی یک رشته مدلهای نظری مؤثر حاکی از آن است که نظر مخالف آرای عنوان شده در بالا صحیح است، یعنی اینکه اجتماعات آمیختهتر کمتر پایدارند. امّا، مدلها فقط همانقدر خوب و مطلوباند که فرضهایی که شالودۀ آن است و تعدادی از فرضهای مرتبط با این مدلها، نسبتاً غیر واقعی بودهاند. اخیراً، توجه مدلهای واقعیتر در اهمیت برهمکنشهای «ضعیف» بین گونهها متمرکز شده است. بهنظر میرسد که این امر تفاوت چشمگیری در پایداری اجتماع پدید میآورد، که بسته به این است که آیا برهمکنشهای بین گونهها پیوسته ضعیفاند، که اثری پایدارساز دارد، یا اینکه برهم کنشها ضعیف امّا بسیار متغیرند، که به بزرگنمایی هرگونه اختلالی گرایش دارد. امّا دربارۀ شواهد تجربی چه باید گفت؟ قرار است از تمام این نظریهها و شواهد متناقض چه نتیجهای بگیریم؟ پیوند بین آمیختگی پایداری، بیش از هر چیز، به چگونگی سنجش پایداری، ماهیت اختلال، قدرت و استحکام، و تغییرات در برهمکنشهای بین گونهها، و موضع و موقعیت زیستمحیطی وابسته است. می، یکی از شخصیتهای مؤثر و متنفذ این مباحثات، اخیراً گفته است: «با تداوم شرح و بسط برنامۀ پژوهش و تحقیقات، هرگونه تعمیم آن دشوارتر میشود.» این گزاره را میتوان در مورد اکثر جنبههای اکولوژی اجتماع، اگرنه همۀ آن بهکار گرفت و اعمال کرد.