سیروسلوک
سیروسلوک
سیر در لغت بهمعنای حرکتکردن و سلوک بهمعنای رفتن در راهی، و روش و رفتار در اصطلاح عرفا عبارت است از سیر در مراتب وجود به قصد وصول به کمال. سالک کسی است که تحت ارشاد و مراقبت پیر و شیخ، مراحل تهذیب و تصفیۀ نفس را میگذراند و در نهایت به مقام فنا نایل میآید. این طی مراحل را سیروسلوک مینامند. هرچند سالک در نهایت سیر خود به فنای در حق نایل میآید، اما سیر او با وصول به حق تمام نیست؛ سیر فیالله، سیر در خدا، در پیش است که نهایتی بر آن مفروض نیست. سالک باید از منازل رذائل و مشتهیات نفسانی، لذات، مألوفات و علاقات جسمانی و نفسانی عبور نماید و از اخلاق و صفاتی که موجب نقص، تقیّد و عدم وصول به مبداء است، اعراض نماید وگرنه به حقیقت نایل نمیشود.
شرایط سلوک. برخی شرایط سلوک را، ترک، توبه، خلوت، صمت، عزلت، صلح، جوع، مجاهدت، ورع، زهد، خوف، رجاء، حزن، شبزندهداری، خشوع و تواضع ذکر کردهاند. خواجه عبدالله در منازل السائرین ۱۰۰ مرتبه و منزل کلّی تمیز داده و هریک را به سه درجه تقسیم کرده است که در مجموع به ۳۰۰ میرسد. گفتهاند سیروسلوک بدون شیخ و استاد کامل که خود جمیع مراحل طریقت را طی نموده و در افعال و صفات و ذات، مظهر حق تعالی شده است میسّر نیست، زیرا سلوک دشواریها و پیچیدگیهایی دارد که سالک به تنهایی توانایی عبور از همۀ آنها را ندارد و در هر مرحله نیازمند دستگیری مرشد کاملی است که این گرهها را بر او بگشاید و مسیر او را هموار کند. عارفان مراحل سیروسلوک بهسوی حق را به چهار مرحله یا چهار سفر تقسیم کردهاند که به اسفار اربعه معروف است. این سفرها عبارتاند از سفر اول، سیر منالخلق الیالحق، یعنی از خلق بهسوی حق رفتن. سالک در این سفر حجابهای ظلمانی و نورانی را کنار میزند و در انتهای سفر همۀ آفریدگان را ظهور حق میبیند و وجهالله بر او منکشف میگردد و دیدار جمال حق میسّر میگردد و مقصود از کنارزدن حجابهای ظلمانی، رسیدن از مقام نفس به مقام قلب است. سفر دوم، سیر منالخلق الیالحق بالحق است؛ در این سفر، سالک در کمالات اسماءالله و صفات ذات مینگرد و استکمال مییابد و مظهریت صفات حق پیدا میکند. سفر سوم، سیر منالحق الیالخلق بالحق است؛ سالک در این سفر از ذات حق به مراتب افعال حرکت میکند و در عوالم جبروت و ملکوت و ناسوت سفر میکند و به تمام حقایق ممکنات آگاهی مییابد. سفر چهارم، سفر منالخلق الیالخلق بالحق است؛ سالک در این سفر حقیقت وجودی تمام آفریدگان را مشاهده میکند و آثار و لوازم آنها را درک میکند و شرایط و طرق رسیدن به حقیقت را میداند و روندگان را ره مینماید. دیدگاه عرفای شیعی این است که انبیاء و اولیاء در جهان نماینده و حافظ این طریقاند. از آنجا که باطن مسبوق به ظاهر است، و پیش از استحکام نظر، طی طریق میسر نمیگردد؛ اشخاصی که در عقل و نظر ناقصاند و توان مطابقت موازین با مصادیق و کلیات با جزئیات را ندارند و چه بسا به آداب سنن و شرع بیاعتنایند، و خود را صوفی و عارف نام نهادهاند، شیاد و عوامفریباند و موجبات بدنامی تصوف و عرفان را فراهم میآورند و در همۀ دورانها موجبات گمراهی و تباهی نفوس پاک فراوانی شدهاند، لذا گامنهادن در طریق سلوک بدون تحقیق و از سر سادگی و بوالهوسی عواقب ناگواری بههمراه دارد.