نیبلونگ
نیبِلونگ (Nibelung)
در اساطیر اسکاندیناوی و آلمان، نژادی از کوتولهها. گنج طلای آنها بهدست سیگورد[۱] (به آلمانی، زیگفرید[۲]) میافتد؛ در سرود نیبلونگها[۳]، از اعضای دودمان فرمانروایان بورگونی[۴] از نسل شاهزاده نیبلونگ[۵] بود.
نسخۀ اسکاندیناویایی. در افسانههای ایسلند، در منظومۀ اِدا[۶]، لوکی[۷]، اودین[۸] و هوئنیر[۹] ناگزیرند خونبهای پسر هرایدمار[۱۰] را بپردازند. لوکی کوتولهای به نام آندواری[۱۱]، که به هیئت اردکماهی است، را وادار میکند تا گنج طلا و انگشتر سحرآمیزش را تسلیم او کند و او نیز آنها را به هرایدمار میدهد. اما این اشیا نفرینشدۀ آندواریاند و پسرانِ هرایدمار، فافنیر[۱۲] و رگین[۱۳]، بیدرنگ او را بهقتل میرسانند. فافنیر گنج را تصاحب میکند و بهشکل اژدها درمیآید و رگین نقشهای طرح میکند تا پسر رضاعیاش سیگورد (از فولزونگ[۱۴]ها) طلاها را بهدست آورد. سیگورد با کشتن فافنیر و رگین، صاحب انگشتر و طلاها میشود؛ او برونهیلد[۱۵] را در حالی که به خوابی جادویی فرو رفته است، در قلعهای از سپرها با تابشی آتشگون مییابد. آن دو با یکدیگر پیمان ازدواج میبندند و سیگورد انگشتر آندواری را به او میدهد و سپس خود را به لباس گونار[۱۶]، برادر گودرون[۱۷]، درمیآورد و از آتش جادویی میگذرد تا برونهیلد را برای ازدواج با گونار آماده کند. سیگورد انگشتر آندواری را از برونهیلد میگیرد و به گودرون میدهد. در دعوایی که میان دو زن درمیگیرد، گودرون انگشتر را به برونهیلد نشان میدهد تا ثابت کند که سیگورد او را فریفته است. برونهیلد ترتیب مرگ سیگورد را میدهد و بعدها روی تل هیزم فراهم آمده برای سوزاندن جسدش خودکشی میکند.
نسخۀ آلمانی. در سرود نیبلونگها (قرن ۱۲م)، زیگفرید، ولیعهد هلند، پس از کشتن نیبلونگها و تصرف گنج آنان، شنل جادویی آلبریش[۱۸] کوتوله را نیز بهچنگ میآورد که با پوشیدنش نامرئی میشود. در وُرمس[۱۹]، زیگفرید از کریمهیلد[۲۰]، شاهدخت بورگونی، خواستگاری میکند؛ اما برای بهدست آوردن او مجبور است به گونتر[۲۱] کمک کند تا برونهیلد، ملکۀ ایسلند، را به همسری خود درآورد. زیگفرید با پوشیدن شنل آلبریش، نخست در مسابقۀ زورآزمایی و سپس در کشتیگرفتن با او پیروز میشود. آنگاه انگشتر و کمربند او را میرباید و بعدها که میان دو ملکه بر سر وفاداری و شجاعت همسرانشان اختلاف میافتد، کریمهیلد میکوشد با نشاندادن انگشتر و کمربند ثابت کند که برونهیلد معشوقۀ او بوده است. هاگن[۲۲]، واسال/باجگذار[۲۳] اصلی گونتر، با نیرنگ از کریمهیلد میخواهد که نقطۀ زخمپذیر بدن رویینتن زیگفرید را نشان دهد و به این ترتیب او را ناجوانمردانه میکشد؛ سپس گنج نیبلونگها را میرباید و آن را در رود راین غرق میکند. کریمهیلد برای انتقام، با آتیلا[۲۴]/اِتسل[۲۵] ازدواج میکند و با استفاده از موقعیت خود، اهالی یورگونی را به جنگ و سرانجام نابودی در مجارستان میکشاند.