روان شناسی شناخت
روانشناسی شناخت
مطالعۀ کارکردهای پردازش اطلاعات[۱] در انسان و حیوان، دربرگیرندۀ نقش آنها در یادگیری، حافظه، استدلال و رشد زبان. روانشناسان شناخت[۲] برای آزمایش و بالابردن اعتبار نظریهها از برخی فنون تجربی استفاده میکنند، ازجمله پژوهش آزمایشگاهی روی اشخاص سالم و مبتلا به آسیب مغزی، و نیز الگوهای رایانهای و ریاضی. در اوایل قرن 20، پس از زوال دروننگری[۳] بهمنزلۀ روشی پژوهشی و ظهور رفتارگرایی[۴]، روانشناسان عمدتاً از مطالعۀ شناخت غافل شدند. با وجود این، چندین نظریهپرداز پرنفوذ، همچون ادوارد چیس تولمن[۵] (1886ـ1959م)، کماکان به طرح این استدلال پرداختند که برای فهم کامل عوامل تعیینکنندۀ رفتار، لازم است فرآیندهای شناختی بررسی و درک شوند. نوام چامسکی[۶] در 1957م رویکردهای رفتارگرایی در فراگیری زبان را بررسی کرد. با ظهور فناوری ارتباط از راه دور و محاسبۀ دیجیتالی، نظریهپردازانی چون دونالد برادبنت[۷]، روانشناس انگلیسی (1926م ـ )، الگوهای مغزی پردازش اطلاعات را تدوین کردند که بعدها کسانی مانند اولریش نایسر[۸]، روانشناس آلمانیتبار امریکایی (1928م ـ )، آن را تشریح کردند. اخیراً محدودیتهای این رویکردها در فرآیندهای شناختی، بهویژه در تبیین نقش هیجان[۹] و انگیزش[۱۰]، در کانون توجه قرار گرفته است.