گستهم

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

گُسْتَهْم

(یا: گُستَهَم؛ پهلوی؛ ویستَخْم؛ ویستَهْم، به‌معنای زورمدار) در شاهنامۀ فردوسی سه تن بدین‌نام خوانده شده‌اند؛ ۱. پسر نوذَر و برادر طوس سپهسالار. او در نبردهای گوناگون با تورانیان همواره در کنار کِیخُسرو بود. گستهم در نبرد هَماوَن میسرۀ سپاه توس بود و هنگامی که طوس آهنگ‌زدن شبیخون بر تورانیان را داشت دِرَفش کاویانی را به گستهم سپرد. او در نبرد رستم با افراسیاب طلایه‌دار سپاه رستم بود. او افزون بر حضور در میدان‌های گوناگون نبرد، مانند نبرد رهانیدن بیژن، در نبرد یازده‌رخ نیز با اَندَریمان تورانی درآویخت که تیغش به دو نیم شد. در همین نبرد جانشینی گودرز را برعهده داشت. پس از شکست تورانیان و گریز لَهاک و فَرشیدوَرد، گستهم رهسپار نبرد با آنان شد، هر دو را کشت و بسیار خسته بازگشت. گستهم در نبرد بزرگ کیخسرو با افراسیاب بسیاری از دلاوران تورانی را از پای درآورد و پیروزمندانه تا سیاوشگرد پیش رفت. با آمدن کیخسرو بدان‌جا هر دو به بهشت گَنگ رفتند. پس از یک سال، هنگامی که کیخسرو بهشت گنگ را ترک می‌گفت فرماندهی مُکران تا دریای چین را به گستهم سپرد و او را به جست‌وجوی افراسیاب فرستاد. در برخی نسخه‌های شاهنامه گستهم یکی از پنج دلاوری بود که کیخسرو را بدرقه کردند و خود در برف ناپدید شدند؛ ۲. دلاوری ایرانی و دایی خُسرو پَرویز. هُرمُز او و برادرش بندوی را به بند کشیده بود، اما با شورش بهرام چوبین آنان از زندان هرمز گریختند، به کاخ هرمز رفتند، او را از تخت فرود آوردند و کور کردند و با خسرو پرویز به نبرد با بهرام چوبین شتافتند. پس از چندی نیز از بیم آن‌که اگر هرمز زنده بماند، بهرام در ظاهر او را بر تخت خواهد نشاند و خود به ایران فرمان خواهد راند به کاخ هرمز رفتند و او را با زه کمان خفه کردند. چون خسرو بر تخت شاهی نشست، خراسان را به گستهم داد و چون کار بهرام چوبین بپرداخت، بر کشندگان پدر خشم گرفت. نخست بندوی را در مستی کشت، سپس گستهم را از خراسان فراخواند، او نیز بی‌درنگ نزد شاه شتافت، چون در گرگان از مرگ برادر آگاه شد، بر خسرو بشورید و گردویه، خواهر بهرام، را نیز به زنی گرفت. چون کار او بالا گرفت، خسرو پس از رایزنی با گردوی (برادر گردویه) در نامه‌ای به گردویه نوشت اگر شوهرش را بکشد، او را به زنی خواهد گرفت. گردویه نیز شبی با همدستی تنی چند از نزدیکانش گستهم را در خواب خفه کردند؛ ۳. دلاور ایرانی، پسر شَهریوَرَسپ. او در گزینش بهرام گور به جانشینی یَزدگِرد بزهکار و ربودن تاج شاهی به‌وسیلۀ بهرام از میان دو شیر نقش داشت. در زمان بهرام گور، پهلوان و دستور او بود.