قفقاز، منطقه
قَفقاز، منطقه (Caucasus)
(در مأخذ اسلامی قبق؛ به ارمنی کاپکوه؛ به ترکی: کاوکاز) منطقۀ کوهستانی بین دریای خزر و دریای سیاه، به وسعت ۴۴۰هزار کیلومتر مربع. جمهوری آذربایجان، ارمنستان، و گرجستان و بخشی از نواحی روسیه را شامل میشود. بخش شمالی آن قفقاز شمالی و بخش جنوبی ماورای قفقاز (قفقاز جنوبی) نامیده میشود. کوههای قفقاز و رودهای کورا و ترک را در خود جا داده است. نام آن در شاهنامه کوه قاف است. به احتمال قوی ریشۀ این نام همان کافکوه فارسی میانه است. مسلمانان در زمان خلفای راشدین بعد از فتح آذربایجان و اران و ماورای آن، با قفقاز آشنا شدند و بهدنبال تصور باستانی ایرانی کوه قاف، کوهستانهای قفقاز را بخشی از کوه قاف پنداشتند که همچون کمربندی کرۀ زمین را احاطه کرده است. بهسبب تعدد اقوام و زبانهای گوناگون در قفقاز، ابوالفداء در اوایل قرن ۸م آنجا را جبلالالسن (کوهستان زبانها) نامید. از دورۀ باستانی نزدیک به ظهور اسلام در شمال قفقاز جز حملات شدید اقوام غیرمتمدن چیز زیادی نمیدانیم، اما جنوب آن مدام عرصۀ نبرد ایران و روم شرقی بود. ایران پیوسته درصدد حفظ معابر کوهستانی در برابر اقوام آوار، هون، ترکان شرقی، و خزرها بود. از همینرو خسرو انوشیروان به تحکیم استحکامات آنجا همت گماشت. با حمله هرقل، امپراتور روم، به توابع ایران، خزرها در جنوب به سمت دربند آمدند. اعراب پس از تصرف آذربایجان و ارمنستان به موانع کوهستانی قفقاز رسیدند و با خزرها، ترکها، و فرانکها مواجه شدند و تا چهار قرن بعد نتوانستند به دشتهای چرکسها برسند. انقراض دولت ساسانی خزرها را بر آن داشت که خلأ قدرت در قفقاز شرقی را پر کنند. نخستین جنگ بزرگ بین اعراب و خزران در خلافت عثمان (در ۳۲ق) به شکست اعراب انجامید. در زمان بنیامیه اعراب بر خزرها پیروز شدند و بسیاری از خزرها و دیگر قفقازیان را به اسارت گرفتند؛ اما جنگ و تهاجم از هر دو طرف تا عهد بنیعباس (۱۸۳ق) ادامه داشت. در زمان متوکل، بوغا، امیر ترک، حاکم آذربایجان و ارمنستان شد (۲۳۷ق). از اوایل قرن ۴ق عناصر ایرانی دیلمی و کرد بر بخشهایی از منطقه مسلط شدند و خاندانهای دیلمی مسافریان، شدّادیان کُرد، و بنوهاشم عرب هر یک بر قسمتی از آن دست یافتند. در قرن ۴ق عنصر روس به عوامل قبلی افزوده شد و احتمالاً حملات آنها به اضمحلال دولت یهودی خزر منجر شد. ورود ترکمانان غُز به ایران سرانجام عنصری جدید بر عناصر پیشین اضافه کرد. در ۴۴۶ق ایران شدادی و روّادی تسلیم طغرل شدند و خطبه به نام او خواندند. دوران سلجوقی و سپس مغول آغاز ترکمآبشدن بسیاری از قسمتهای قفقاز و ماورای قفقاز بود. سلطان جلالالدین خوارزمشاه نیز مدتی کوتاه بر بخشی از قفقاز مسلط شد. در ۶۱۷، سرداران چنگیزخان از آذربایجان وارد اران و قفقاز شدند، بیلقان و شروان را گرفتند و شماخی را ویران کردند. تیمور به بهانۀ جهاد به بخشهایی از قفقاز حمله کرد (۷۸۸ق) و گرجستان را گرفت. شروانشاهیان با امیران آققویونلو، بهویژه اوزونحسن، متحد شدند. در ۹۰۶ق شاه اسماعیل به جنگ شروانشاه رفت و او را کشت. در ۹۴۵ق شروان جزو ایران شد. در ۹۸۴ق شکی، که در ۹۵۸ق بهدست ایران افتاده بود، به دولت عثمانی تعلق گرفت. در جنگهای ایران و روس در زمان فتحعلیشاه قاجار سرزمینهای آنسوی ارس به تصرف روسها درآمد. پیدایش شاعران بزرگ پارسیگوی مانند خاقانی شروانی، نظامی گنجوی، فلکی شروانی، و مجیر بیلقانی، نشانۀ نفوذ عمیق فرهنگ ایران در قفقاز است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال کشورهای منطقه دشمنیهای قدیمی و منطقهای مجدداً آغاز شد؛ مانند جنگ بین ارمنستان و آذربایجان بر سر قراباغ (۱۹۸۹ـ۱۹۹۴)؛ تلاش اوسِتیای جنوبی (۱۹۹۰) و ابخاز (۱۹۹۲ـ۱۹۹۳) برای استقلال از گرجستان؛ و جنگ بین چچن و فدراسیون روسیه (۱۹۹۴ـ۱۹۹۶). قفقاز دارای منابع طبیعی، همچون نفت، گاز، منگنز، مس، سرب، روی، زغالسنگ، و سنگ آهن است و تولید توتون، غلات، چغندر، چای، مرکبات و پرورش دام در آن رواج دارد.