سلطان
سُلطان
بزرگترین منصب حکومتی ایران. این واژه را نخستینبار محمود غزنوی، از حاکمان مسلمان اوایل قرن ۵ هجری، در معنای اقتدار سیاسی بهکار برد. در دوران غزنوی، سلطان در صدر تشکیلات اداری و سازمانی دربار قرار داشت. در تشکیلات اداری سلجوقیان، کلیه نهادهای سیاسی و نظامی کشور زیر نظر سلطان اداره میشد. در آغاز این دوره، مقام سلطان از جانب خلفا تأیید میشد تا به نیابت وی، حکمران سلجوقی در منطقۀ تحت نفوذ خود به قدرت خویش تداوم بخشید. در عصر خوارزمشاهیان، نیز سلطان در رأس امور کشوری و لشکری بود و ریاست عالیه قوای نظامی را برعهده داشت. وی در دوره تیموریان فرمانده کل قوا بود و امور اداری و لشکری، تحت نظارت نهایی او در دو گروه مستقل اما مرتبط تشکل مییافت. در دورههای صفویه، افشاریه و زندیه سلطان، لقبی بود که در سلسله مراتب القاب پس از مرتبۀ «بیگی» قرار میگرفت و این لقب معمولاً بهصورت جزئی از نام شخص در میآمد. اما در دورۀ قاجار واژه سلطان، مخصوص شاه بود که در صدر القاب او، در مکاتبات نوشته میشد. همچنین سلطان، لقب عمومی پادشاهان عثمانی بود. در زمان صفویه که کدورت سیاسی و مذهبی شدیدی میان دو دولت پدید آمد، دولتمردان ایرانی و به تبعیت از آنها بسیاری از مردم کشور، برای توهین و تحقیر پادشاهان عثمانی، مأموران جزء و خدمتکاران زن را به لقب سلطان خطاب میکردند، چنانچه در عثمانی نیز کارمندان دونپایه و برخی فرماندهان نظامی را «پاشا» که مخفف پادشاه است مینامیدند.