دلاکروا، اوژن (۱۷۹۸ـ۱۸۶۳)
دُلاکْروا، اوژِن (۱۷۹۸ـ۱۸۶۳)(Delacroix, Eugene)
اوژِن دُلاکْروا Eugene Delacroix | |
---|---|
زادروز |
1798م |
درگذشت | 1863م |
ملیت | فرانسوي |
شغل و تخصص اصلی | نقاش |
سبک | رمانتيسم |
آثار | مرگ سارداناپالوس (1829؛ لوور، پاريس)؛ قتلعام خيوس (1824؛ لوور، پاريس)؛ خاطرات روزانه |
گروه مقاله | نگارگری و مجسمهسازی جهان |
نقاش رمانتیست[۱] فرانسوی. آثار متعددش، مضامین دینی و تاریخی، و تکچهرهسازی از دوستانش، ازجمله آهنگسازانی همچون پاگانینی[۲] و شوپن[۳] را دربرمیگیرند. در مخالفت با سنّت آکادمیک[۴] فرانسه، شیوهای رنگین و روان را درپیش گرفت، که در تابلویمرگ سارداناپالوس[۵] (۱۸۲۹؛ لوور[۶]، پاریس) نیز مشهود است. قتلعام خیوس[۷] (۱۸۲۴؛ لوور، پاریس) تصویری است از یکی از فجایع آن عصر، که یونانیان مغلوب را در اسارت سواران مهاجم تُرک نشان میدهد (استفادۀ دُلاکروا از درونمایههای معاصر، آثار ژریکو[۸] را تداعی میکند). دلاکروا در شیوۀ کارش از کانستبل[۹]، منظرهپرداز انگلیسی، تأثیر گرفت. همچنین برای آثار شکسپیر[۱۰]، دانته[۱۱]، و بایرون[۱۲] تصویرسازی کرد؛ خاطرات روزانه[۱۳] دلاکروا مدرک جذابی از اوضاع زمانۀ اوست. مشاهدۀ اثر مشهور ژریکو با نام کَلَک مِدوزا[۱۴] از نخستین تجربیات سازندۀ دلاکروا بود. نخستین موفقیّتش در سالن[۱۵]، با تابلوی زورق دانته[۱۶] (۱۸۲۲، لوور) حاصل گردید. این نقاشی از یکسو ادای دِینی است به روبنس[۱۷]، و از سوی دیگر بازنمودی است از فردیّت شاخصِ آکنده از «التهاب»، که دلاکروا آن را بهراستی حالوهوای بدیع هنر میدانست. در ۱۸۲۴ پس از تابلوی مذکور، شاهکار خود را با نام قتلعام خیوس، پدید آورد. در این اثر، تضاد میان چهرۀ جنگاوران و اسیران، برگرفته از نقاشی گرو[۱۸] با نام قربانیان طاعون جافا[۱۹] است و در اسلوب رنگآمیزی نیز تا حدّی از تابلوی کانستبل با نام گاری علوفه[۲۰] مایه میگیرد، که دیدن آن در سالن، دلاکروا را برآن داشت تا در رنگآمیزی تابلوی خود تجدیدنظر کند. در همین زمان بود که اصطلاح رمانتیسم برای نخستینبار در فرانسه باب شد، و دلاکروا در مقام سرآمد آن نهضت شهرت یافت؛ گرچه خودش چنین عنوانهایی را مردود میشمرد. با این حال سفر به انگلستان در ۱۸۲۵ (که دوستی با بانینگتون[۲۱] و آثار ژریکو، مسبب آن بود) بیشک او را با مقولات وابسته به رمانتیسم، همچون شعر و تئاتر، مرتبط ساخت. تراژدیِ بایرون، شاعر انگلیسی، در ساختن پردۀ مجلّل ساردانا پالوس (۱۸۲۷؛ لوور) به دلاکروا الهام بخشید. اجرای نمایشنامۀ فاوست[۲۲] در لندن، او را به ساختن چاپنقشهای سنگیِ[۲۳] فاوست، برانگیخت (۱۸۲۸)؛ حتّی خودش را در هیئت هَملِت[۲۴] در تصویر گنجاند. با آنکه نظم کلاسیک[۲۵] را میستود، همچون نظم حاکم بر آثار راسین[۲۶] و موتسارت، در جستوجوی کلیۀ امکاناتی بود که نقاشی، در وسعتبخشیدن به احساسات و تجارب عاطفی، فراهم میآورد. داشتن این تمایلات موجب شد که در ۱۸۳۲ هنگام سفر به اسپانیا و مغرب[۲۷]، فصل جدیدی را در هنرش آغاز کند که دستیابی به تنوع رنگی و آزادی در نقاشی را در پی داشت؛ این ویژگیها در نقاشیِ او با نام زنان الجزیرهای[۲۸] (۱۸۳۴؛ لوور) مشهود است. دلاکروا که فردی فرهیخته، با شخصیتی فوقالعاده بود (این ویژگی را بودلر[۲۹] بهخوبی تشریح کرده است)، در خاطرات روزانهاش دربارۀ معاصران خود و دلبستگیهای شخصیاش به تمام هنرها، هوشمندانه سخن گفته است.
- ↑ Romanticist
- ↑ Paganini
- ↑ Chopin
- ↑ academic
- ↑ The Death of Sardanapalus
- ↑ Louvre
- ↑ Massacre at Chios
- ↑ Géricault
- ↑ Constable
- ↑ Shakespeare
- ↑ Dante
- ↑ Byron
- ↑ Journal
- ↑ Raft of the Medusa
- ↑ Salon
- ↑ The Barque of Dante
- ↑ Rubens
- ↑ Gros
- ↑ Plague Victims at Jaffa
- ↑ Haywain
- ↑ Bonington
- ↑ Faust
- ↑ lithographs
- ↑ Hamlet
- ↑ classic
- ↑ Racine
- ↑ Morocco
- ↑ Women of Algiers
- ↑ Baudelaire