برونو، جوردانو (۱۵۴۸ـ۱۶۰۰)
بِرونو، جوردانو (۱۵۴۸ـ۱۶۰۰)(Bruno, Giordano)
جوردانو برونو Giordano Bruno | |
---|---|
زادروز |
۱۵۴۸ م |
درگذشت | ۱۶۰۰ م |
ملیت | ایتالیایی |
شغل و تخصص اصلی | فیلسوف |
آثار | سایه های تصورات |
گروه مقاله | فلسفه ; منطق و کلام |
از مشهورترین فیلسوفان عصر نوزایی ایتالیا. در ۱۵۷۵ در ناپل به حلقۀ کشیشان فرقۀ دومینیکنها پیوست، اما به دلیل عقاید فلسفی خاصش، بهویژه در ترکیب نو افلاطونیگری و وحدت وجود، از سوی کلیسا به ارتداد متهم شد و در ۱۵۷۶ آن فرقه را ترک گفت. پس از آنکه مدتی را به سفر و تکمیل مطالعات گذراند، در تولوز[۱] عهدهدار تدریس الهیات شد. چندی نگذشت که مورد توجه هانری سوم، پادشاه فرانسه، قرار گرفت و او در ۱۵۸۳ برونو را به انگلستان فرستاد. برونو در آکسفورد به تدریس پرداخت. پس از اقامت در ماربورگ[۲]، ویتنبرگ[۳]، پراگ[۴] و فرانکفورت، به ونیز بازگشت و در آنجا در ۱۵۹۲ به فرمان دادگاه تفتیش عقاید کلیسا زندانی شد و چون از توبه امتناع کرد، پس از محاکمهای طولانی در رم، به جرم ارتداد سوزانده شد. فلسفۀ برونو از منابع گوناگونی، مانند آثار توماس آکوئیناس[۵]، ابن رشد[۶]، نیکلا کُپرنیک[۷]، یوهانس اسکوتوس اریگنا[۸]، مارسیلیو فیچینو[۹]، نیکلاس کوزایی[۱۰] و آثار هرمسی[۱۱] تأثیر پذیرفته است. برونو، در کتاب سایههای تصوّرات[۱۲]، طبیعت را با همۀ تکثّرش، نازل از وحدت الهی به مرتبۀ ماده و تاریکی تصویر کرده است. او هرچند خدا را از جهان متمایز میدانست، در عین حال به نوعی وحدت وجود یا همهخدایی (وحدت وجود)[۱۳] تمایل داشت که کاملاً خلاف آن تمایز است. برونو پیش از لایبنیتس[۱۴] و اسپینوزا[۱۵] بر حلول خدا در جهان تأکید کرد و آن را در پیوند با نظریۀ همهروانی[۱۶] (اعتقاد به اینکه طبیعت متشکل از عناصر ذیشعور است)، مطرح کرد. نظریۀ زمینْمرکزی[۱۷] و انسانْمرکزی[۱۸] را رد کرد و معتقد بود که زمین و آدمیان در نهایت اَعراضِ یک جوهر جهانی زنده و یگانهاند.